امام حسن(ع)، رودخانه ی جاودانی بود که از کوهسار ولایت سرازیر شد و زمین های خشک خودخواهی را سیراب کرد. خیرین، جویبارهای این رود بی پایانند. هر کمک آن ها، قطره ای است که به دریا می پیوندد و طوفان نیکی ها را می آفریند. آن ها ثابت می کنند که بخشش، پایان ندارد، همچون بارانی که از ابر می بارد به زمین بازمی گردد و دوباره به آسمان پرواز می کند.
۲۶ اسفند، روزی است که زمین، جام سپید زمستان را به کناری می زند و ردای سبز نوروز را بر دوش می کشد. گویی آسمان، قلمرو فرشتگان را گشوده تا قطره های طلایی آفتاب بر چهره ی خاک نقش زندگی بکشند در این هنگامه ی نو شدن، تاریخ، نفس هایش را حبس کرده تا تولد ستاره ای را فریاد زند که نامش « حسن » است؛ نامی که از آسمان رحمت برگرفته شد و بر زمین خاکی فرود آمد تا قاموس مهر را بازآفرینی کند. میلاد سبزینه ی مهربانی ها، امام حسن مجتبی(ع)، نگین کرامت و بزرگ مرد صلح و مدارا، فرخنده باد! او که وارث پیامبراکرم (ص) در جود و بخشش بود در هر نفس، درس ایثار می داد و در هر قدم، نشان مهر بر خاک می نهاد از کوثر وجودش، سخاوت جاری بود و از سیمای ملکوتی اش، نور معرفت می تابید.
امام حسن(ع)، گلبرگ نخستین بوستان ولایت بود که عطر ایمان را در کویر خشک دنیاپرستی پراکند. وجودش، نهری زلال بود که از دل صحرای سرد قدرت می جوشید و تشنگان حقیقت را سیراب می کرد. صلح او، همچون باران نرم بهاری، آتش جنگ های سرد را خاموش کرد و ریشه ی درخت ایمان را در ژرفای جان ها استوار ساخت. او نشان داد که گاه، صلح، فریادی بلندتر از شمشیر است؛ فریادی که کوه های غرور را فرو می ریزد و دشت های سکوت را به آواز زندگی درمی آورد.
سیره ی او، آینه ای بود که خورشید عدالت علوی در آن تابید و هزاران خورشید کوچک را در دل تاریخ روشن کرد. هر قدمش، شعری از جنس مهر بود و هر نگاهش، آوازی از جنس رحمت بود. روایت است که روزی، فقیری به در خانه اش آمد و جامه ی کهنه ی خویش را نشان داد. امام، جامه ی نو خود را به او بخشید، هر بخشش، پلی به سوی ملکوت و هر گذشت، بالی برای پرواز به افق های بی پایان است و این هنرنمایی او بود.
و در این روز همزمان با تکریم خیران نیک اندیش باید به یاد آورد که دست های بخشنده ی خیرین، گل هایی از همان بوستان کرامت اند. آن ها پرندگان مهاجری هستند که بر شاخه های خشک دنیا می نشینند و ترانه ی بخشش را زمزمه می کنند. هر نیکوکاری، آیینه ای است از جمال حسن اخلاقی که کریم اهل بیت (ع) در جهان پراکند. آنان که در سکوت، زخم های فقر را مرهم می نهند و در گمنامی، چراغ امید را در تاریکی ها روشن می دارند، آنان به راستی وارثان حقیقی مکتب «احسان»اند.
خیرین، ستاره های زمینی آسمان مهرند. آن ها، ابرهایی هستند که پیش از پرسش زمین، باران محبت می بارند. مدرسه سازی آن ها، نه ساخت دیوار که کاشتن بذر دانایی است. بیمارستان سازی آن ها، نه سنگ چین اتاق ها که نقش زدن درمان بر لوح جان ها است. آیا کرامت بزرگ تر از این هست که انسانی ثروت را نه قفسی برای خود که بالی برای پرواز دیگران کند؟
امام حسن(ع) به ما آموخت که صلح، سمفونی سکوتی است که فریاد ظلم را خاموش می کند. او که می توانست آتش جنگ را تا افق ها برافروزد، جام زهرآلود صلح را نوشید تا ریشه ی درخت توحید در خون شیعیان پایدار بماند. صلح او، چونان درخت کهن سدره ای بود که شاخه هایش را به خورشید سپرد اما ریشه هایش را در ژرفای خاک ایمان استوار کرد. گذشتن از خلافت، برای حفظ جان امت؛ فروخوردن غم، برای شکفتن شادی در چهره ی یتیمان و این رسالت او بود.
امروز، خیرین، وارثان این بهار جاودان اند. آن ها، باغبانانی هستند که در زمستان فقر، شکوفه ی امید می کارند. دست های شان چنان بارور است که هر انگشت آن ها، شاخه ی درختی می شود که میوه هایش، لبخند کودکان بی پناه است. آن ها به ما یادآور می شوند که کرامت، نه در اندوختن ثروت که در بخشیدن آن است؛ همانگونه که دریا، گرانبهاترین مرواریدهایش را به ساحل می سپارد، بی آنکه چشم داشت سپاسی داشته باشد.
امروز، زمین و زمان، هم صدا می شوند تا شکوه بخشندگی را ستایش کنند. هم آن امام همام که گاه به ضرورت، همه ی دارایی اش را در راه خدا بخشید و هم خیران گمنامی که از مال و منال خویش، پلی به سوی رضای پروردگار می سازند. این روز را باید جشن دوگانه ای دانست؛ جشنی برای زادروز مردی که « کریم اهل بیت » بود و جشنی برای تکریم کریمانی که خاک را به افلاک پیوند می زنند.
اکنون که بوی بهار از جویبارهای اسفند می آید، باید شکفتن را از امام حسن(ع) بیاموزیم: شکفتن در یاری دیگران، شکفتن در گذشت از خویشتن و شکفتن در گستردن سفره ی مهر بر سر همه ی بشریت. او به ما نشان داد که زمستان سختی ها، تنها فصلی گذرا و بهار رحمت، همیشه در کمین نگاه های بخشنده است. هر انسانی که دست نیازمندی را می گیرد، گویی برف های زمستان را آب می کند تا سبزه ی امید از زیر خاکسترها سر برآورد.
خیرین، آینه های بی زمانی هستند که نور کریم آل طاها (ع) را در هزاره های تاریک بازمی تابانند. هر نیکوکاری، تکرار همان معجزه ی مهر است که امام در کوچه های مدینه جاری ساخت. آن ها، نقاشانی هستند که با قلموی بخشش، رنگ فقر را از چهره ی جامعه می زدایند و تابلوهایی از امید خلق می کنند. آیا زیباتر از این هست که انسانی، ثروتش را نه در گاوصندوق که در دستان کودکان دانش آموز جای دهد؟
امام حسن(ع)، رودخانه ی جاودانی بود که از کوهسار ولایت سرازیر شد و زمین های خشک خودخواهی را سیراب کرد. خیرین، جویبارهای این رود بی پایانند. هر کمک آن ها، قطره ای است که به دریا می پیوندد و طوفان نیکی ها را می آفریند. آن ها ثابت می کنند که بخشش، پایان ندارد، همچون بارانی که از ابر می بارد به زمین بازمی گردد و دوباره به آسمان پرواز می کند.
خجسته باد این روز، که نامش « کرامت » است و نشانش « مهر »! خجسته باد تولد آن که آموخت چگونه می توان در اوج بخشندگی، خدا را در چهره ی بندگان دید و سپاس بر خیران بی ادعایی که با هر نیکوکاری، آواز مهر را در گوش جهان جاری می سازند.
بهار می آید ...
بهاری که نه در گردش فصل ها، که در گردش دست های بخشنده معنا می یابد.
بهاری که نه در رنگ شکوفه ها، که در رنگ رضای محرومان تجلی می یابد.
و امام حسن(ع)، همیشه بهار این دنیای خاکستری خواهد ماند؛
همیشه بهاری که با نفس هایش، گل های امید می رویاند.
نویسنده: امید رنجبر عمرانی