نیکوکاری، زبانی جهانی است؛ زبانی که درختان پیش از انسان ها آن را می دانستند آنها قرن ها است با ریشه های شان به خاک احسان می کنند با برگ های شان به آسمان عشق می ورزند و با سکوت باشکوه شان به ما می آموزند که بخشش، نیازی به زبان ندارد هر درخت، یک « وقف نامه ی زنده » است، وقفی برای هوا، برای آب، برای خاک و برای همه ی زیست مندان. درختکاری، امضای انسان بر این وقف نامه ی ابدی است.
در آستانه ی سپیده دمی که باد، برگ های خزان زده را همچون نامه های عاشقانه ی زمستان ورق می زند، روز «احسان و نیکوکاری» از راه می رسد، روزی که در آن، دست های مهربان، نه برای گرفتن که برای بخشیدن گشوده می شوند؛ روزی که مهرورزی در قاموس زمین، واژه ای مقدس است اما احسان و نیکوکاری، تنها به دستانی که نان می بخشند نیست؛ احسان، آوازی است که از ژرفای ریشه های درختان برمی خیزد و در همهمه ی شهرها طنین می اندازد، احسان و نیکوکاری، نفس جنگل ها است که بی صدا به رگ های آسمان جاری می شود و زمین را زنده نگاه می دارد.
روز احسان و نیکوکاری، روز زمزمه ی ریشه ها با خاک است، روزی كه در آن، هر دانه ی كاشته شده، سوگندنامه ایی است میان انسان و زمین؛ سوگندی كه می گوید: « من اینجا هستم تا فردا را سبزتر از امروز بسازم. »، درختکاری، شریف ترین شکل نیکوکاری است؛ چرا که در آن، بخشش بدون چشم داشت پاسخ در قاموس طبیعت جاری می شود همان گونه كه درختان بی آنكه انتظار قدردانی داشته باشند به آسمان سلام می دهند و به زمین احترام می گذارند، انسان نیز باید بی ادعا، نهال مهر را در دل خاک بکارد.
هر درخت، دعوت نامه ای است به مهمانی آینده وقتی شاخه هایش را به باد می سپاریم گویی نامه ایی به دست فردا می فرستیم كه در آن نوشته شده: « بیا تا زیر سایه ی این مهربانی بنشینی »، نیکوکاری به درختان یعنی ساختن پناه گاهی برای آرزوهای ناشنیده برای خنده های كودكانی كه هنوز متولد نشده اند برای نفس های پاكی كه هنوز در گلوگاه زمان حبس اند.
درخت، معلم بی زبانی است كه به ما می آموزد احسان چگونه باید باشد: بی سر و صدا، بی منت، و بی پایان. او از دل تیره ترین خاک ها سر بر می آورد تا روشنایی را به آسمان هدیه كند این همان درس نیكوکاری است، بخشش حتی زمانی كه خود در تاریكی به سر می بری. درختكاران، شاگردان وفادار این مكتب اند، آنها می دانند كه هر گودال خاک، گهواره ی معجزه است و هر نهال، شعری است كه زمین آن را برای آسمان می سراید.
احسان و نیکوکاری، انتخاب سبكی از زندگی است كه در آن، آدمی وامدار خاک است و اين وام را با محافظت از هر برگ، هر جويبار و هر ذره خاک ادا می كند. امروز، روز آن است كه به جنگل های خسته نفس بگوييم: « تنها نيستيد »، روز آن است كه به جاي پای مان بر زمين، رديفی از درختان بگذاريم تا آيندگان، سايه ی ما را در قاموس بلند اين سبزینه ها ببينند، هر درخت، پلی است بين گذشته و آينده؛ ما با نيکوكاری به طبيعت، نام مان را بر اين پل مي نويسيم، نامی كه نه بر سنگ بلكه بر قلب زمين كنده خواهد شد.
درختان، نخستین نیکوکاران زمین اند. بی آلایش ترین بخشندگان؛ بی آنکه چشم به راه سپاسی باشند، اکسیژن را چون عطیه ی زندگی بر کف آسمان می پاشند، هر شاخه، دستی است که بر سر خستگان خاک، سایه می افکند و هر برگ، صفحه ای از کتاب حکمتی است که باد، آن را برای مان ورق می زند. جنگل، گهواره ی زمین است؛ گنجینه ای که نه طلا در آن می درخشد بلکه حیات در آن جاری است، امروز، روز پاسداشت این خاموشان بخشنده است، روزی که آدمی باید به یاد آورد که احسان، تنها دین انسان به انسان نیست بلکه دینی است که او به زمین به عنوان مادر هستی دارد. دینی که با قطع هر درخت، بدهکاری اش سنگین تر می شود و با کاشتن هر نهال، برگ سبزی از دفتر گناهانش ورق می خورد.
آیا تا به حال به همزبانی درختان با نیكوكاران اندیشیده اید؟ هر دو می بخشند بی آنكه صبر كنند تا ثمره ی كارشان را ببینند، نیكوكار مانند درخت، عشق را در سكوت می پروراند و بارور می كند، تفاوت تنها در این است كه درخت، ثمره ی عشقش را به دست باد می سپارد و نیكوكار، به دست زمان اما هر دو می دانند كه این بخشش، روزی به بار می نشیند شاید نه در تقویم عمر خودشان بلكه در تقویم باشكوه هستی.
کاش امروز دست های مان را نه فقط برای یاری همنوع که برای کاشتن بذرهای امید در دل خاک بلند کنیم، کاشت هر درخت، خود نیکوکاری است؛ نیکوکاری که نه در لحظه که در گذر سال ها ثمر می دهد وقتی نهالی می کاریم گویی چشمه ی جاری بخششی را در دل خاک جاری می کنیم که نسل ها پس از ما از آب زلالش سیراب خواهند شد، درختکاری، مهربانی است با آینده؛ عهدی است ناگفته با کودکانی که هنوز به دنیا نیامده اند قولی است سبز به زمینی که هر روز پیرتر می شود.
آیا می دانید هر درخت که می کارید هزاران دست نامرئی را نوازش می کنید؟ دست هایی که فردا از میوه هایش خواهند چید، سایه اش را بر سر خواهند کشید و هوایش را نفس خواهند زد، نیکوکاری به درخت یعنی بخشیدن زندگی به زمان، یعنی تبدیل سکوت خاک به آواز پرندگان. درختکاری، تنها کاشتن یک گیاه نیست؛ کاشتن امید، عدالت و مهر است. هر درخت، مدرسه ای است که به ما می آموزد چگونه بی چشم داشت ببخشیم چگونه بی آنکه فریاد بزنیم فریاد زمین را پاسخ گوییم.
جنگل ها، نگهبانان نامرئی آینده اند؛ آنها خاطرات زمین را در حلقه های سالیانه ی تنهایی شان محفوظ می دارند و برای فرداها، نفس ذخیره می کنند. احسان ما به جنگل، احسان به همه ی موجوداتی است که زیر سایه سارش پناه گرفته اند از پرنده ای که آوازش صبح را معنا می بخشد تا جویباری که از رگ های ریشه ها سیراب می شود وقتی شاخه ای از درخت را می شکنیم گویی انگشتری از دست طبیعت ربوده ایم اما وقتی نهالی می کاریم گویی گوهری به انگشت زمین بخشیده ایم.
نیکوکاری، زبانی جهانی است؛ زبانی که درختان پیش از انسان ها آن را می دانستند آنها قرن ها است با ریشه های شان به خاک احسان می کنند با برگ های شان به آسمان عشق می ورزند و با سکوت باشکوه شان به ما می آموزند که بخشش، نیازی به زبان ندارد هر درخت، یک « وقف نامه ی زنده » است، وقفی برای هوا، برای آب، برای خاک و برای همه ی زیست مندان. درختکاری، امضای انسان بر این وقف نامه ی ابدی است.
درختکاری، تركیبی از علم و عشق است. علم می داند كه هر درخت، سربازی است در برابر طوفان تغییرات اقلیمی و عشق می داند كه هر درخت، آغوشی است برای آغوش گرفتن تنهایی زمین. نیكوكاران حقیقی، آنانی اند كه این دو را با هم می آمیزند، هم با دست های خاک آلود دانش، بذر می كارند و هم با قلب های وسيع مهر، از آن نگهداری می كنند.
فراموش نکنیم که نیکوکاری، زنجیره ای از مهربانی است که هر حلقه اش، گرهی از مشکلات جهان می گشاید وقتی به درختی آب می دهیم گویی به کودکی تشنه جام زلالی هدیه کرده ایم وقتی جنگلی را از آتش نجات می دهیم گویی شهری را از مرگ رهانیده ایم این، معجزه ی همبستگی است همان گونه که ریشه های درختان در تاریکی خاک به هم می پیوندند تا تنه ها را استوار نگه دارند دست های ما نیز باید در روشنایی روز احسان و نیکوکاری برای حفاظت از این نگین های سبز به هم گره بخورند.
فراموش نكنیم كه زمین، كتاب مقدسی است كه هر درخت، سطری از آن را می نویسد. روز احسان، روز بازنویسی این كتاب با جوهر سبز امید است، بیایید امروز، نهال هایی بكاریم كه ریشه های شان، داستان مهربانی های ما را برای آیندگان روایت كند، داستانی كه در آن، انسان فرزند سپاسگزار زمین است.
روز احسان و نیکوکاری، روز بازخوانی پیمان انسان با طبیعت است، پیمانی که می گوید: « هر نهال، نشان وفاست ». امروز، روز آن است که به جای اشک های زمین بر فراق درختان، بذر امید بکاریم، درختکاری، همان نیکوکاری است که ریشه در آسمان دارد و شاخه هایش به فردا می رسد هر برگ، سند زنده ی این مهربانی است؛ مهربانی که از خاک آغاز می شود در تنه ی درخت قد می کشد و در ابرهای باران زا به آغوش زمین بازمی گردد.
پس بگذارید در این روز نیک، دست های مان به زمین برسد؛ نه برای گرفتن، بلکه برای بخشیدن حیات، هر درخت، نشانه ای است از همبستگی آدمی با زمین؛ همبستگی ریشه ها و دست ها. امروز، روز بازگشت به خویشتن است؛ روز احسان به زمینی که هر احسان ما، آینده اش را سبزتر می کند. روزی که باید فریاد بزنیم: (( جنگل، خانه ی مشترک همه ی ماست و هر برگش، صفحه ایی از کتاب زندگی است که باید برای فرزندان مان ورق بزنیم )).
و اینگونه، روز احسان به پایان نمی رسد بلكه در حلقه ی سالیان درختان ثبت می شود، روزی كه دست های ما به جای رد خون بر سنگ، رد سبزی بر خاک گذاشتند، روزی كه فهمیدیم نیكوکاری، تنها پركردن دست های گرسنه نیست بلكه سیراب كردن روح تشنه ی زمین است، هر درخت، یادگاری است از این حقیقت كه انسان می تواند نه بهره بردار بلكه باغبان هستی باشد، باغبانی كه می داند احسان، هرگز نمی میرد؛ تنها از شكل انسانی به شكل درختی دگرگون می شود و در بادها جاری می گردد.
نویسنده : امید رنجبر عمرانی