نهم اسفند، روزی است که زمین، بانگِ عدالت را از گلوی مصرف کنندگان می شنود، روزی که آینه ای می شود تا در آن، چهره ی حقوق فراموش شده ی مردمانی را ببینیم که هر روز، بی صدا، در پیچ وخم بازارها گم می شوند، روزی برای یادآوری این که هر اسکناسی که از دستان مان می لغزد، تنها معامله ی کالا نیست؛ معاهده ای است میان وجدان یک جامعه و کرامت انسانی.
در این روز، خورشید بر فراز افقِ دادخواهی طلوع می کند تا سایه ی بی عدالتی را در هم بشکند، نهم اسفند تنها یک یادبود نیست؛ نواختن زنگِ بیداری است برای جامعه ای که گاه در غفلتِ روزمرگی، فراموش می کند هر معامله، ریسمانی است نامرئی که هستیِ انسان ها را به هم می بافد.
آیا تا به حال اندیشیده ایم که چرا پیامبران، ترازو را نمادِ قیامت خوانده اند؟
زیرا می دانستند که کوچکترین کاستی در داد و ستد، زخمی است بر پیکرِ روحِ جمعی بشر.
امروز روزی است که باید از خود بپرسیم: آیا بازارهای ما، نگینِ درخشانی از اخلاق را بر تارک خود دارند یا جزیره هایی هستند که در آنها، سود، بر جان انسان ها چنگ می اندازد؟ مصرف کننده، همان کودکِ اعتماد است که دست در دستِ فروشنده می گذارد تا از خیابانِ خطرناکِ تقلب عبور کند، اگر آن دست، رها شود، چه بر سر ایمانی خواهد آمد که هزاران سال طول کشیده تا بنا شود؟
در این روز، باد، برگِ تاریخ را ورق می زند تا بپرسد: آیا آن کاسب که ترازویش را به انحراف کشاند، به یاد دارد که «میزان»، نشانه ی امانتِ الهی است؟ آیا آن تولیدکننده که کالایش را به رنگ فریب می آراید، می داند که قلب مصرف کننده، حریمی است که نباید به تاراج رود؟
نهم اسفند، آینه ی شفافی است که در آن، تقابل سود و اخلاق را می بینیم؛ روزی که باید فریاد بزنیم: خریدار، گدای بازار نیست؛ صاحب حقوقی است که بر سر سفره ای نشسته که مهر «انصاف» بر آن باید زده شود.
از گذرگاهِ تنگِ سوداگری تا فراخنای دادگری، چه راهی طولانی است!
مصرف کننده، آن مسافری است که گاه در تاریکیِ اطلاعات گم می شود، گاه در پیچِ تبلیغاتِ دروغین خسته می گردد و گاه در کویرِ خدماتِ نایاب، تشنه می ماند اما امروز، روزی است که باید چترِ حمایت بر سر او گسترده شود، چتری از جنس قانون، بافته شده از تار های آگاهی، و مرصع به نگینِ مسئولیتِ اجتماعی.
حقوق مصرف کننده، تنها واژه ای در کتاب ها نیست؛ نفسِ زندگی است.
حقِ انتخاب آزادانه، حقِ دانستنِ راستین، حقِ ایمنی و امنیت، و حقِ شنیده شدنِ صدایی که گاه در هیاهوی بازار خاموش می شود.
این حقوق، حلقه های زرینی هستند که جامعه را به عدالت پیوند می زنند، هرگاه این حلقه ها بگسلند، زنجیره ی اعتماد می شکند و بی اعتمادی، خنجری می شود بر پیکرِ اقتصاد.
حقوق مصرفکننده، زرهی است که جامعه بر تنِ تکتک افراد میپوشاند تا در نبرد نابرابر با فریب و سودجویی، زخمخورده و بیپناه نمانند، این زره، تنها با فلزِ قانون ساخته نمیشود؛ آتشِ وجدان و آب دیدهی مسئولیتپذیری میخواهد.
روز حمایت از حقوق مصرفکننده، یادآور آن است که هر کالایی که از کارخانه به بازار میآید، باید بر پیشانیِ خود مُهرِ «حیات» را حمل کند؛ حیاتی که به سلامتِ جامعه گره خورده است.
در جنگِ خاموشِ حقوق مصرفکننده، آگاهی، سپر و شمشیر است، جامعه ای که چشمهایش را به روی اطلاعات میبندد، محکوم به افتادن در چاههای فریب است.
امروز روزی است که باید مدارس مان، الفبای حقوق مصرفکننده را بیاموزند؛ روزی که رسانهها، نه بازوی تبلیغاتِ دروغ، که چراغِ راهنما باشند، مصرفکنندهی آگاه، مانند درختِ تناوری است که ریشههایش در خاکِ قانون استوار است و شاخههایش تا آسمانِ استقلالِ مالی بالا میرود.
اگر بازار را کاروانسرایی بزرگ بدانیم، دولت، نگهبانِ آن است، نگهبانی که باید چشمانش همچون عقاب تیزبین باشد تا مبادا گرگهای سودجو، به گلهی بیدفاع مصرفکنندگان حمله کنند. قوانینِ حمایت از حقوق مصرفکننده، زنجیر هایی نیستند برای بستنِ دستِ تولید، که بال هایی هستند برای پروازِ صنعت در آسمانِ رقابتِ سالم، دولتی که از حقوق خریدار دفاع میکند، در حقیقت، دارد آیندهی اقتصادِ خود را از سقوط نجات میدهد.
و اما خودِ ما، ای مردمانِ عصرِ بازار ها! سکوتِ ما در برابر گران فروشی ها، تقلب ها و کمفروشی ها، آب دادن به بذر های بیعدالتی است، نهم اسفند به ما میگوید: حقخواهی را بیاموزید! فریبِ برچسبهای فریبنده را نخورید! اسکناس های تان را به کالاهایی بدهید که آبروی تولیدکنندگانِ درستکار را زنده میکند، به یاد داشته باشید که هر خریدی، راهی است برای ساختنِ دنیایی که میخواهیم.نهم اسفند، یادآور می شود که حمایت از حقوق مصرف کننده، نه یک انتخاب، که یک تکلیف است، تکلیفی بر دوش دولت که قوانین را پاس بدارد، بر دوش تولیدکنندگان که وجدان را سپر سازند و بر دوش خودِ ما که آگاه باشیم و بیدار، چه زیباست جامعه ای که در آن، فروشنده و خریدار، دو دشمن نباشند؛ دو بالِ پرنده ای باشند که بر آسمانِ اقتصادِ ملی که اوج می گیرند.
امروز، روز پاسداشتِ احترامِ انسانی است که مشتاقانه به فروشگاه ها می آید تا نیازش را برطرف سازد، غافل از اینکه ممکن است نیازش، بهانه ای شود برای پایمال شدن حقوقش. پس بگذارید نهم اسفند، طلوعی باشد برای روشنگری؛ روزی که هر شهروند، سپرِ حقوق خود را برگیرد و هر دستی که کالایی می سازد، به یاد داشته باشد که در پسِ هر کالا، انسانی ایستاده است با هزاران آرزو...
نهم اسفند، سرآغازِ راهی است که باید هر روز آن را بپیماییم. روزی که دادِ مصرفکننده، در هیاهوی بازار گم نمیشود؛ روزی که تولیدکننده، مشتری را «همتای» خود میداند، نه «طعمهای» برای صیدِ سود.
بیایید امروز را بهانه کنیم تا دوباره پیمان ببندیم: پیمانی برای ساختنِ بازاری که در آن، ترازو ها از عدالت پر میشوند، کالا ها از صداقت میدرخشند و دستانِ فروشنده و خریدار، نه در نبردی خصومتآمیز، که در صلحی انسانی به هم گره میخورند.
نویسنده : امید رنجبر عمرانی