از هزاران سال پیش از میلاد تاکنون موسیقی سنتی به اشکال مختلف در این سرزمین جاری و ساری بوده است و پهنه و گستره وسیعی از بخش هایی از آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربایجان تا ارمنستان، ترکیه و یونان را تحت تاثیر قرار داده است.

موسیقی سنتی که به موسیقی اصیل نیز تعبیر می شود در گذشته ایران از چنان غنای معنوی برخوردار است که به نقل از اوستا پزشکان برای درمان بسیاری از بیماری ها موسیقی ایرانی را تجویز می گرده اند و یا هوره خوانی دوران هخامنشی که در جنگ ها و جشن ها به اجرا در می آمد و هنوز هم در غرب ایران و سرزمین ایلام رایج است نشان از ارزش موسیقی سنتی ایران در اعصار گذشته تاکنون دارد.

پس از اسلام نیز با آنکه موسیقی نهی می شده است لکن اندیشمندان و موسیقی دانان ایران در خصوص موسیقی،  کتاب ها و سروده های بسیاری دارند. از نشیط فارسی که در روزگار عبداله ابن جعفر بن عبداله بن ابی طالب در زمان خلافت عبدالملک اموی میزیست و پارسی می خواند تا مسلم بن محرز (صناع العرب)، یونس کاتب و سائب حاثر یاد کرد.

ردیف دستگاهی امروز ایران البته از دوره آقا علی اکبر خان فراهانی (نوازنده تار دوره ناصرالدین شاه) باقی مانده است و تاکنون با کمی تغییرات کماکان زنده و کوک است.

اما آنچه باعث نگرانی و دلشوره این روزهای اهالی موسیقی است کم رنگ تر شدن هر روزیِ این موسیقی وزین در اذهان عمومی و خصوصا نسل جوان این مرز و بوم است.

اولین نکته در بروز این اتفاق را می توان در عدم شناخت برخی از مدیران ارشد رسانه های کشور و تصمیم گیران این عرصه از تفاوتهای موسیقی سنتی و اصیل و عرفانی این سرزمین و موسیقی غنا آلود که در شرع مقدس اسلام  به حق حرام و ناروا شناخته می شود جست.

در این میان مصایب و مشکلات برون سرزمینی همچون جنگ را نیز نباید بی تاثیر دانست چرا که نظام از بدو تولد بیشتر توانش را بالاجبار در راه ایستادگی در مقابل این دشمنان قسم خورده خرج کرد و اصولا زمان، زمانِ فکر کردن به حمایت از موسیقی اصیل نبود -گرچه می توانستیم تمهیدی حداقلی بیاندیشیم- ولکن نکته اینجاست که پس از تسبیط اوضاع کشور روال تازه ای در این 30 سال به وجود نیامد و همانگونه به پیش رفت که سالها میرفت و هنوز هم بجای تصویر تار جلیل شهنازها یک زنبور بر روی گلی زرد رنگ که اتفاقا کنتراست زیبایی  هم دارد در قاب تلوزیون نمایش داده میشود. رسانه ای که بیشترین توان برای بازیابی این موسیقی داشته و دارد.

نکته بعدی اینکه امروزه دنیا به این نتیجه رسیده است که مقوله فرهنگ بیشتر از توپ و تانک برای اشغال یک سرزمین پاسخ می دهد و ازین روست که به کمک عصر ارتباطات بی وقفه و با سرعت در حال خوراک رسانی به ذهن جامعه ای پویاست که قصد دارد انرژی خود را در راه هنر تخلیه کند.

انواع شبکه های ماهواره ای و مجازی روزانه در حال تغذیه این نسل است بدیهی است سکوت در مقابل این تهاجم و عدم تغذیه مناسب نتیجه ای جز از بین رفتن و محجور ماندن آنچه اصالت هنری این سرزمین است نخواهد داشت و بایستی یادمان باشد زمانی که ما صورت مسئله را پاک میکنیم ذهن پرسش گر و مطالبه گر  نسل جوان را بی پاسخ می گذاریم او پاسخش را در دنیای دیگری خواهد یافت.

 نتیجه می شود اینکه فرهنگ شریفها برای گذران زندگی سازشان را به فروش می گذارند و در عوض سالنهای چند هزار نفری برای شنیدن موسیقی کولی های اسپانیا برای چند روز پر می شود. در پایان ذکر این نکته حائز اهمیت است که حفظ اصالت یک وظیفه همگانی است و تنها به مدیران و حاکمان یک سرزمین مربوط نمی شود ما هم موظفیم به فرزندانمان تاریخ هنر این سرزمین را بیاموزیم.