کمال نیوز:از ابتدا که وارد کلاس ابتدایی شدم نگاهم به اطراف متفاوت تر از دیگران بود و نوشتن را ابزاری برای دفاع از حقانیت کار هایم بهره می بردم در میان این روزها معلم به ما گفت:موضوع انشای فردای تان درباره طبیعت باشد.به خانه که آمده بودم با خودم فکر کردم که طبیعت در محیط اطرافمم به چه تلقی می شود؟
به اطرافم خوب نگاه کردم و چشمم را به پروانه و گل باغچه مان که تازه در حال شکفتن بود دوختم به زنبوری نگاه کردم که شیره ی گل ها را می خورد به کاج نگاه کردم که در برابر قد کوتاه من چگونه با سرافرازی قد بلند کرده است و قد کوتاه من را به تمسخر می گیرد و نگاهم به درخت لیموی خانه مان افتاد که چگونه بر روی شاخه هایش, خورشید های کوچکی قرار دارد انگاه بود که به آسمان خیره شدم تا خورشید را نظاره گر باشم.
خورشیدی تابان دیدم که نورش روزهای ما را روشن می کند و نبودش شب های ما را می سازد و اسمانی را بالای سرم دیدم که همانند فرشی برجسته پهن شده بود و سایه اش بر سر انسان های زیرش می افتاد و می خواست با سایه خنکی که ایجاد می کند منتی برای ما باشد که ما را از گرمای سوزان آفتاب در امان می دارد بر روی این فرش گران بها پرندگانی را دیدم که در حال گشت و گذار و مهاجرت بودند و گاهی از این سو به آن سو می رفتند تا برای خود شکاری را نصیب کنند.
اری!انان هم زندگی دارند و نفس می کشند و اگر کمی بیشتر دقت کنیم خواهیم دید که طبیعت هم برای خود روحی دارد که نیاز به آب و غذا و نوازش صاحبش را دارد که گاه می تواند بسیار بی رحم و خودخواه هم باشد.صاحبی می خواهد که خاک پایش را عوض کند و به آن کود وآب دهد تا کمبودی را احساس نکند واقعا این طبیعت شبیه بچه ای خردسال می باشد که هر چند قد بلند و تنومندش چیز دیگری از ان حکایت می کند که گذر زمان, چه بلایایی را تاب اورده است که امروز به اینجا رسیده است اما اگر روزی داسی به پیکر آن وارد شود مانند انسانی خواهد بود که با مرگ تدریجی سر از بدنش جدا می کنند و عذابش می دهند.
حال که سال ها گذشته است و گذر عمر سبب شد تا روزهای تلخ و شیرینی زیادی را تجربه کنم امروز می دانم که حفاظت این محیط زیست بر عهده سازمان منابع طبیعی می باشد اما در سالی که به اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی نام گذاری شده است در روز طبیعت13فروردین1393 صحنه های نابه هنجاری را مشاهده کردم که اصلا با فرهنگی که با عزم ملی که مورد توجه رهبر در سال1393است تطابق نداشت. مردم برای خوش گذرانی شان چگونه به ناخوشی محیط زیست و طبیعت رضایت می دهند و تیشه به ریشه درختانی می زنند که برای انان هزینه های هنگفتی از سوی دولت برای شان صورت گرفته است تا لحظه ای ما در کنار این موهبت الهی ارام بگیریم.
مشاهده کردم که مردم چگونه پای اتش های شان را با چوب درختانی روشن می کنند که تا چندی پیش در حال تنفس و تصفیه ی هوایی بودند که پر از الودگی زیست محیطی برای بشر بود که تا ما از هوایی تنفس کنیم که اکسیژنش بیش تر از دی اکسید کربنش باشد.
کسانی که مسول حفاظت از جنگل بودند اما در سایه ی بی تدبیری دولت تدبیر و امید فقط اجازه نظاره کردن مردمانی را داشتند که با داس امده بودند تا درختان را قطع کنند و روزشان را با طبیعت قد شکسته بگذرانند خوش امد بگویند.نمی دانم همه ی جای دنیا این گونه است که حافظان محیط زیست باید از کسانی که تیشه به ریشه درختان می زنند تقدیر و تشکر کنند!نمی دانم رییس جمهوری که با کلید امد و همراه خود داسی نداشت مردمانی که شیخ حقوقدان شان را منتخب خود می دانند چگونه حقوق درختان را زیرپا می گذارند و داس به دست ,تدبیر وامید فردای فرزندان خود را تیشه می زنند غافل از آنکه فردایی را برای فرزندان خود می خرند که سایه ی بی تدبیری نسل امروز بشر را می خورد و نصیب شان گرمای سوزان آفتاب خواهد بود و لعنتی که آیندگان بر گذشتگان می فرستند.