دیدار خبرنگاران آملی با سرداران میرشکار و نام نژاد / خاطراتی شنیدنی از یادگاران دفاع مقدس

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری کمال نیوز، در بیان خاطرات دفاع مقدس دو چیز آفت است یکی نگفتن و دیگری غلط گفتن یا درشت گویی و بیشتر رزمندگان بخاطر اینکه به ریا و ظاهر سازی متهم نشوند از خود چیزی نمی گویند ولی باید در خصوص بیان خاطرات جدیت بیشتری داشته باشندچون خاطرات دفاع مقدس جزیی از سرمایه و تاریخ کشور ما است و ما هم اگر خاطره رزمندگان بسیجی را از زبان آنها بازگو می کنیم  فقط برای ثبت در تاریخ و در ادامه رسالت زینب گونه است انشاالله که مورد رضای خداوند متعال ائمه اطهار و شهدا قراربگیرد.

سردار میرشکار : هنوز ما نتوانستیم شهدای عزیزمان را آنطوری که است خوب معرفی کنیم

فرصتی دست داد تا به بهانه ایام شعبانیه ومیلاد با سعادت امام حسین (ع) ، ابولفضل العباس وامام سجاد (ع) دیدار هرچند کوتاهی رابا یادگاران 8 سال دفاع مقدس که به عنوان سند گویا انقلاب هستند باتفاق محمد محمدی رئیس اداره فرهنگ وارشاد اسلامی آمل وجمعی از خبرنگاران  داشته باشیم .

به خیابان شیخ الله نوری (جاده نور) می رویم درب منزل رامی زنیم سردار سرافراز اسلام عزیز دل همه رزمندگان اسلام با گشادروئی پذیرای ما می شوند ومارابه طرف اتاق پذیرائی راهنمائی می کنند پس از نشستن وسلام واحوالپرسی از سردارخواسته می شود تا خاطرات خود را تعریف کنند تا برای نسل سوم انقلاب که هنوز جنگ رالمس نکردند یک یادآوری باشد، امتناع می کند ولی با اصرار سر رابه زیر انداخته وبالبان خندان سر صحبت راباز می کند از انقلاب وپیروزی آن برهبری امام عزیزمان سخن به میان می آورد ومی گوید که درهمان اوایل انقلاب تازه از پیروزی نگذشته بود عده ای آمدند وبه دنبال سهم خواهی بودند .

وی افزود : زمان شروع جنگ مصادف شد با رحلت آیت الله طالقانی که به خدمت سربازی رفتم ودرجاده ماهشهر مستقر بودیم.

27 آبان سال 60لباس مقدس سپاه رابر تن کردم

سردارمیرشکار زمان شروع خدمت درسپاه را اینطور بیان نمود :قبل وبعد از انقلاب شاگرد خیاطی در ساختمان پلاسکو تهران بودم وبا توجه به حضور منافقین درمازندران وارد سپاه نور شدم که شهید رحیمی از علی آباد گرگان فرمانده سپاه نور بودند ودرتاریخ 27 آبان 60لباس مقدس سپاه رابر تن کردم وزمینه حضورمن به سپاه بوده است .

یادگار هشت سال دفاع مقدس ادامه داد : درعملیات بیت المقدس چند مدتی حضور داشتم وبخاطر حوادث جنگل کمتر بچه های مازندرانی در جنگ حضور داشتند .

وی اذعان داشت :برای حضور ممانعت می کردند وشعار می دادیم یا اعزام یا استعفا که با اعزام ما موافقت شد وبه منطقه اعزام شدیم وتا پایان جنگ بودیم .

وی درخصوص حضور در عملیات جنگل های آمل افزود : اولین درگیری با اتحادیه کمونیستها در منطقه عالی کیا سلطان بود ویکبار دیگر در منطقه محمدآباد به رزکه که درگیری مفصلی شروع شد که متاسفانه 11 نفر از همراهان شهید شدند .

 میرشکار با اشاره به حضور درجنگلهای شمال جهت گشت زنی ودرگیری با جنگلی ها تصریح کرد : دریکی از درگیری ها با گروه حرمتی پور بود که خود حرمتی پور وچند نفر دیگر رابه درک فرستادیم .

حادثه ششم بهمن درواقع سیلی محکم بریک تفکر بود/ مسئولان استانی و شهرستانی رغبت و انگیزه ای نسبت به شناساندن حماسه ششم بهمن ندارند

مدیرکل سابق حفظ آثارو نشر ارزش های دفاع مقدس مازندران با اشاره به این که حادثه ششم بهمن آنچنان سیلی به اتحادیه کمونیستها زد و درواقع سیلی محکم بریک تفکر بود که امام عزیزمان به نیکی دروصیت نامه سیاسی الهی نام بردند اشاره کرد : تا چند سال گذشته حادثه ششم بهمن اصلا مطرح نبود وبا ورود به تقویم تاریخی تازه برسر زبان ها افتاد .

وی با انتقاد از مدیران فرهنگی استان که نسبت به شناساندن این واقعه بزرگ کوتاهی می کنند تاکید کرد : متاسفانه علاوه براینکه مسئولان استانی رغبتی به این کار ندارند مسئولان شهرستانی هم انگیزه ندارند .

یادگار هشت سال دفاع مقدس با بیان این که هنوز ما نتوانستیم شهدای عزیزمان را آنطوری که است خوب معرفی کنیم اظهارداشت : کاری که امثال شهید نعیمی ها در عملیات والفجر هشت انجام دادند درآکادمی های کشورهای غربی درحال تدریس می باشد .

وی با تاکید براین که ماباید شهدای مان را با تمام ابعادش به جامعه معرفی کنیم بیان داشت : آنطوریکه علی دایی در جامعه ما معروف است سرداران ما معروف نیستند .

وی با انتقاد از دستگاهای فرهنگی ورسانه ملی که در معرفی شهدا کوتاهی می کنند یادآورشد : باید برای نسل سوم وچهارم انقلاب خاطرات شهدا وجانبازان بصورت فیلم های کوتاه ساخته شود و این نیازمند یک کار فرهنگی است .

جانباز هشت سال دفاع مقدس به بیان خاطره گوئی از شهیدان نعیمی ، نائیجیان ، تیموری ودیگر عزیزان پرداخت وتاکید کرد : برگزاری یادواره شهدا ، شب خاطره ، گرامیداشت سالگرد عملیاتها و... می تواند درماندگاری هشت سال دفاع مقدس مفید باشد .

وی با اشاره به این که درجنگ نابرابر عراق علیه ایران اسلامی تمام دول غربی واروپائی با ما درجنگ بودند بیان داشت : همین گروه 1+5 که برای غنی سازی ما رابه میز مذکراه می کشاند بیشترین سهم را درجنگ ودر فتنه 88 داشتند .

سردار میرشکار یادآورشد: ما نباید مسائل جنگ راجناحی ببینیم ودرآن زمان همه یک شعار داشتیم حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله

سردار نام نژاد : محافظت جان امام رابرعهده داشتم

پس از خداحافظی به خدمت سردار جانباز اسلام پاسدار حسین نام نژاد رفتیم و درمنزلشان با ایشان دیدار کردیم .

وی با همان لباس بسیجی وچفیه برگردن که درتمام محافل ومجالس اورا می بینیم پذیرای ما شد .

سر گفتگورا با این جمله که یک روستائی بودم و سواد نظام ششم قدیم راداشتم ودرزمان انقلاب باتفاق 120 نفر با سرپرستی شهید باهنر برای محافظت از جان امام عزیزانتخاب شدیم و بعداز ظهر 22 بهمن شهید محلاتی از طریق تلویزیون پیروزی انقلاب اعلام کردند .

وی با بیان خاطرات مجروحیت درزمان انقلاب تا حضور در عملیاتهای مهم در هشت سال دفاع مقدس افزود : درکربلای 4 که مسئولیت خط مقدم برعهده اینجانب بود با شهید علی اکبر آویش ، سرداربابائی و سردارمیرشکار باهم بودیم .

یادگار هشت سال دفاع مقدس بیان داشت : شهید علی اکبر آویش به نزد من آمد وگفت من دیشب خواب دیدیم که شهید می شوم واگر شهید شدم مرا درلاریجان – امیری روستای ترا دفن کنید .

وی اضافه کرد : من به شهید آویش گفتم برادرت شهید عباس درمحمودآباد دفن است آنوقت تورابه روستای ترا ببریم تا این جمله راگفتم شروع کرد به گریه کردن وگفت شرمنده شهدا هستم.

سردار نام نژاد اذعان کرد : من برای وضو گرفتن رفته بودم که 7 تاخمپاره 60 بطرفم شلیک شد ومجروح شدم وبعداز مجروحیت نمی دانستم مرابه کجا می برند .

وی ادامه داد : پس از انتقال به تهران مرابه بیمارستان 17 شهریور آمل انتقال دادند وپس ازدوهفته به من گفتند ساعت 6 صبح ملاقاتی دارید به خودم گفتم این ساعت چه کسی به ملاقات من آمده است .

حسین جان شما به ابولفضل اقتدا کردید

وی اظهارداشت : دیدم مادر شهید علی اکبر آویش به ملاقاتم آمده است وروبطرف من کرد وگفت حسین جان شما به ابولفضل اقتدا کردید .

وی نشست برروی صندلی وقصه خواب خودش رابیان کرد وگفت : دیشب خواب 4 نفر رادیدم 3 نفر لباس سفید و ا نفر لباس سبز به تن را گفتم شما کی هستید گفتند ماکربلا آمدیم واکبر مارا فرستاد .

وی ادامه داد : سئوال ازمن کرد که چه مشکلی داری گفتم قلبم درد می کند دست خودرابروی قلبم گذاشت تازه احساس جوانی وراحتی کردم داشتند می رفتند به خودم گفتم چرا نامشان راسئوال نکردم تا این موضوع درذهنم خطور کرد روبه من برگرداند وگفت : من مادر حسن وحسین ودخت پیامبر وهمسر علی هستم وبافریاد صدازدم یا زهرا واز خواب بیدار شدم .

یادگار هشت سال دفاع مقدس تصریح کرد : من به مادر شهید آویش گفتم اکبر شهید وجسد اومفقوالجسد شد وبعداز چند سال لباس اورا درروستای ترای امیری لاریجان دفن کردیم .

تمام این مطالبی راگفتم قصه وافسانه نبود بلکه واقعیت است

وی ادامه داد : بعداز عمل کردن باهمان وضع از بیمارستان مرخص شدم وخودم رابه پادگان شهید بهشتی اهواز وبه سردار طوسی که مسئول اطلاعات وعملیات لشکر بود رساندم ودرهمان موقع به وضعم نگاه نکرد وگفت حسین باید بری جلو وبرای شروع عملیات اطلاعات جمع کنی ودرموقع جمع آوری اطلاعات متوجه شدیم که نیروهای عراقی خودشان رابه شکل ما درمی آوردند وازاین طریق بچه های مارابه اسارت می بردند .

سردار نام نژاد به بیان خاطرات از شهیدان شیرزاد، خجسته ، ودیگر شهدا پرداخت و تاکید کرد : تمام این مطالبی راگفتم قصه وافسانه نبود بلکه واقعیت بود وبدانید که پیروزی به آسانی بدست نیامد تا بتوانیم ادامه دهندگان واقعی راه شهدا باشیم .

امروز نحوه جنگ عوض شده است

وی اشاره کرد : امروز هنرمندان ورسانه ها باید بدانند نحوه جنگ عوض شده وشما عزیزان مسئولیت سنگینی رابردوش دارید که جنگ امروز ما جنگ روبرو است که این جنگ به خانه هایمان دارد سرایت می کند .