در عصری که دانش در آن بخش بخش شده و درک مسائل کلی و بنیادی ممکن نیست, در جستجوی روشی برای پیوند زدن بخش‌ها به کل و کل را به بخش ها به واسطه تولید یک اثر مولتی مدیا یا میکس متریال بودم .

 
 
ناصر شاکری, مدرس دانشگاه, هنرمند عرصه تجسمی و خالق این اثر در این باره گفت:
یک اثر اینتراکتیو که عنوانش ؛ "چهل دَرزِن" است.
این اثر ضمن اینکه ارزش های خودش را دارد, همه ی گذشته من را نیز در بر دارد. بی ‌شک این حرف به این معنا نیست که این اثر , خلاصه همه آثار یا اندیشه بنده باشد، بلکه همچون یک نقطه هولوگرام  است که تقریباً شامل کلیه اطلاعات مجموعه زیست من است، همچون یک سلول ارگانیسم که آیینه تمام نمای میراث گذشته ما است.
 
شاکری راجع به اثر اینگونه توضیح داد:
در این اثر یکی از چیزهایی که می بینید ؛ انسانی در عین ویژه و شگفت انگیز بودن در دل هستی ، کل هستی را درون خودش جای داده و نیازمند شناخت "دیگری" به مثابه خود و خود به مثابه "دیگری" است. 
از معنای "دَرزِن" از وی پرسیدیم و اینگونه پاسخ داد:
 دَرزِن" DAARZEN " با فتحه در 'دال' , ساکن در 'ر' , کسره در 'ز' و  ساکن در 'ن' , در معنای اصلی و اصیل خود در مازندران  به ظاهر به"سوزن" می ماند . اما برای شناخت دقیق این کلمه, ناچارم بگویم این بار کلمه فارسی سوزن ، عاجز از انتقال تمام معنای "دَرزِن" است!
 
این مدرس دانشگاه تصریح کرد:
 در عصری که دانش در آن بخش بخش شده و درک مسائل کلی و بنیادی ممکن نیست, در جستجوی روشی برای پیوند زدن بخش‌ها به کل و کل را به بخش ها به واسطه تولید یک اثر مولتی مدیا یا میکس متریال بودم .
"چهل درزن" روشی برای سخن گفتن و اتصال با یکدیگر ، کمک به انسان نمادین به مثابه خود است.
 
وی افزود:
 در هنگام تولید این اثر ، اسطوره هستی ، جبر خودش را بر روح من تحمیل کرد. به ویژه اینکه برای من آشکار شد در عصر سیاره ای ما, اندیشه ای پیچیده بیش از پیش برای انسانیت حیاتی است; نیاز انسان به همنوع ، نجات انسان به دست خود انسان!
به قول پاسکال ؛ ما برای خویش نیز معما هستیم . انسان چون پاره های منزوی در علوم تکه تکه شده و نیازمند راز گشایی است .
 
شاکری راجع به ایده پیدایش این اثر گفت:
 من از دوران کودکی به صورت کم رنگ ولی عمیق ، قصه ای را از مادر بزرگم (کوهی ننه) به خاطر داشتم و مدت‌ها پیگیر آن بودم که همه این قصه را به خاطر بیاورم . پس از جستجوی بسیار ، کتابی به دستم رسید به نام "روشنک و سپهرداد" که قصه آن شبیه همان افسانه کودکی من بود, البته شاید به روایت فرهنگ بومی دیگر .
کلیت این قصه ؛  شهرزادی است که طلسم شده و کسی قرار است پیدا شود و او را نجات دهد.  چهل سوزن در تن شهرزاد است و قهرمان داستان با تنبور نواختن ، روزی یک سوزن را از تنش در می آورد و در نهایت این شاهزاده از خواب (جادو) بیدار می‌شود و . . . 
 
عضو انجمن عکس آمل اذعان داشت:
من به شیوه های مختلف ارائه این اثر فکر کردم که مخصوص خودم باشد و در نهایت یک تابلوی نقاشی دو لایه تولید کردم و قطعاتی تکه تکه شده که با سوزن به آن پیوست شده اند.
 
این هنرمند آملی راجع به چالشهای اثر هنری خود تصریح کرد:
من حدود یک سال درگیر آماده سازی و یا بهتر هست بگویم روشی برای ارائه این اثر بودم .  اثر در طی به نمایش در آمدن و مشارکت مخاطب کامل تر و به حیات خود ادامه خواهد داد و چالش های مختلفی را در آن شاهد خواهیم بود;
چالش شماره یک ؛ مواجهه و مشارکت مخاطب با اثری که به واسطه استیتمنت از آنها درخواست میشود که به انسان نمادین تابلو کمک کنند و سوزن را از تن او خارج کنند، که کمک به برداشته شدن یک قطعه تنپوش آدم نمادین اثر می‌شود . تعداد سوزن های تابلو بر اساس تقدس عدد چهل و رمزگونه بودن آن و افسانه های کهن, چهل تا است.
چالش شماره دو ؛ بر خورد مخاطب با اثری پویاست, چرا که ویدئویی بر روی اثر با پروژکشن در حال پخش شدن است، در واقع همان ویدئوی مواجهه گروه اول مخاطب با اثر .
 که زحمت ضبط این بخش را دوست فیلم سازم مهدی حیدری به عهده داشت. فیلمی در قاب و قالب تعریف شده که بخشی از روایت اثر به حساب می آید .
 در واقع مخاطب روزهای بعد, تابلویی پویا را می بیند که بر روی آن ویدئوی آدمهای قبل در حال کمک هستند و این چالشها و نیز این پروژه ادامه دارند .
 
ناصر شاکری راجع به بکر بودن ایده ی اثر گفت:
 من چنین کاری را نه در ایران و نه در جای دیگری ندیده‌ام. تاکید می کنم که من ندیدم و معتقدم همه ی ما به واسطه مراجعه به خودمان و قومیت و اصالتمان, می‌توانیم بسیار منحصر به فرد باشیم و در واقع این ایده کاملا از خودم بود.
 
این هنرمند بینا رشته ای در باره ی برنامه ی اختتامیه گفت:
پنجشنبه همین هفته ۲۹ آذر ، از ساعت شش عصر در اختتامیه این نمایشگاه به اتفاق تعدادی از منتقدین و هنرمندان خوب استان,  چالش "چهل درزن" را همچنان برگزار کرده و به گپ و گفت مینشینیم . علاقه‌مندم این اثر تعاملی و مشارکتی را در گالریهای دیگر اجرا کنم  و به صورت مدام , بازخورد مشارکت دیگران را ضبط و پایش کنم تا این اثر به زیست خودش همچنان ادامه بدهد. در واقع حیاتش به مشارکت مخاطب بیشتر بستگی دارد .
 
شاکری راجع به موسیقی اثر بیان داشت:
 قرار بود در زمان  اجرای اثر ، موسیقی زنده در کنار آن داشته باشیم , اما بنا به دلایلی نشد و از  قطعه لالائی از موسیقی متن فیلم " لاک پشت ها هم پرواز می کنند" از ساخته های آقای حسین علیزاده استفاده کردم.
 
 
 نمایشگاه گروهی هویت , از روز ۲۲ ماه جاری آغاز شده و تا پنجشنبه, ۲۹ آذر  در شهرستان بابل, میدان باغ فردوس, کوچه شهید کاکا یک, گالری پریژا ادامه خواهد داشت .