جامعه ما جزو غمگین ترین و ناامید ترین جوامع دنیاست!

به کجا چنین شتابان?
 تومن از دلار پرسید!
و اینگونه بود که ایرانی طی چهار ماه; هر چه داشت, کمتر از نصف شد!
 
جامعه ما جزو غمگین ترین و ناامید ترین جوامع دنیاست!
و هنوز, آرمانهایی که در همان روزها و ماه های ابتدای انقلاب زمزمه شد, در یادها مانده است!
با توجه به جابجایی دَوَرانی غالب  مسندنشینان کشور در این سالها دیگر نمی توان گفت: "برخی مسئولان"! بلکه باید گفت: "بسیاری از مسئولان" کشور لیاقت سِمَت ها و صندلی هایی که بدان تکیه زده اند را ندارند و این بر همگان ثابت شده است!
امروز اقتصاد ما را سربریده اند و به عزای آن نشسته ایم...!
 فرهنگ ما با اغراق و غلو در عقاید ایدئولوژیک, دستخوش افراط و تفریط شده و دچار "بی هویتی" گشتیم!
  بی گمان بگیر و ببند های سیاسی و هدایت مردم سمت بهشت توسط برخی متوهمان, آنهم به زور سرنیزه و تفنگ و محدود کردن آزادی‌های فردی و اجتماعی شهروندان, جوابگوی تفکرات آرمانی و انقلابی نخواهد بود! 
 با یک نگاه اجمالی به نسل جوان می توان به صراحت دریافت که سانسور و فیلترینگ اطلاعات توسط دولتمردان, جز  واکنشی منفی و بی اعتمادی مردم, چیزی در پی نخواهد داشت! 
  فساد و اختلاس و رانت خواری آقازاده‌ها و وابستگان و سرمایه ی برخی مسندنشینان در آنسوی مرزها و اقامت فرزندانشان در اروپا و امریکا, سبب تردید شهروندان به ادعا و شعارهای مسئولان شده است!
 دریافت های میلیاردی سلبریتی های وابسته و دفاع وقیحانه آنان از خود با حمایت بزرگترین رسانه ی کشور به این گسست بین مردم و مسئولان دامن زده است.
    عدم تناسب درآمد اکثریت جامعه با مخارج روزمره به همراه گرانی ها و تورم و وضعیت فاجعه بار زندگی, امان ملت را بریده است!
 بانک های مثلا اسلامی ما, سالهاست چون زالو به مکیدن خون ملت مشغول‌اند و با وجود تذکر گاه به گاه برخی دلسوزان, کسی مانع آنها نیست! 
به تمام موارد فوق, مرگ تدریجی رودخانه ها و دریاچه ها و عدم مدیریت صحیح در بحران آب و مسائل زیست محیطی را هم اضافه کنیم که آینده ی کشور عزیزمان را در چشم شهروندان تیره و تار کرده است!
پرسش اینجاست که این مردم دیگر باید چه کنند?!
وقتی جنگ شد, از جان و مال خود گذشتند و از حیثیت وطن دفاعی جانانه کردند.
بارها و بارها در فعالیتهای علمی و ورزشی -با همان امکانات ناچیز و حقیر- پرچم پر افتخار کشور را در سطوح بین المللی به اهتزاز درآوردند.
 هر انتخابات و حضور گسترده ی مردم در آن, نشان از اهمیت آینده ی کشور از منظر شهروندان داشته است...
رای گیرندگان هم که از بدنه ی نظام اند و از فیلترهای پولادینی چون شورای نگهبان عبور می کنند!
سایر کرسی نشینان نیز بصورت مستقیم و یا با واسطه, از طریق همین منتخبین به روی کار خواهند آمد. 
پس مشکل کجاست و چه کسی باید پاسخگو باشد?!
شاید این بار به انقلابی بزرگ در حیطه ی مسئولان و کرسی نشینان کشور نیاز داریم!
به قول زنده یاد دکتر چمران : "آنکس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد, بی تقواست"!
و جامعه ی ما اسیر و گرفتار این عدم تخصص و عدم تعهد و بی تقواییست!
 نمی دانم نیمای بزرگ, از چه روی این سروده را نگاشت, اما در روزگاران فعلی, زمزمه ی لحظه هایم گشته است:
 
کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را?!