ديدگاههاي نظري در مورد رفتار انتخاباتي(شهرستان نور و محمودآباد)
دكتر محسن فلاح(دكتري حقوق و استاديار دانشگاه)
1- ديدگاه انتخاب عاقلانه
"نان بده ، راي بگير " مردم كساني كه بيشترين منافع را براي آنان ايجاد كند انتخاب ميكنند. راي دهندگان و شهروندان در جدال براي توزيع مناسب قدرت به جستجو چهار نوع منافع هستند: منافع اقتصادي (حفظ و ارتقاء قدرت خريد،اشتغال ، مسكن، استفاده از فرصتهاي موجود در سازمانها و موسسات دولتي و ...) ؛ منافع فرهنگي( دسترسي آزاد به جريان اطلاعات،آزادي در توليد و مصرف محصولات فرهنگي) منافع سياسي( جستجو منافع خود با استفاده از احزاب و گروهها ، تجلي خواست خود به شيوه اي دموكراتيك در ساختار قدرت) .
نتيجه : برداشتهاي مردم از منافع خود و كانديدا كه مدعي متحقق ساختن آنهاست، بر ارزيابي شهروندان از عملكرد گذشته كانديدا و عملكردهاي شخصي ، حزبي ، قومي و قبيله اي آنها متكي است.
2. ديدگاه توجيهات ايدئولوژيك
"همه راي ها در راه اوست" داون ((Downs معتقد است در جايي كه مردم نتوانند منافع خود، ديدگاههاي گروههاي سياسي، يا هر دو را تشخيص دهند يا در تطبيق دادن آنها با يكديگر مشكل داشته باشند از توجيهات ايدئولوژيك براي توجيه رفتار خود استفاده ميكنند. تأكيد داونز بر ايدئولوژي، مقوله آگاهي را پيش ميآورد. طبيعي است كه افزايش آگاهي و شناخت سياسي افراد بر پذيرش ايدئولوژيها و تشخيص منافع مؤثر است و رفتار رأيدهي را نيز تحت تأثير قرار ميدهد. ايدئولوژيها خصيصه ابهامزدايي دارند.
نتيجه :به عبارتي قادرند افراد را از دردسر محاسبات پيچيده درخصوص صحت و سقم ادعاها خلاص كرده و انتخابي از پيش تعيين شده را در اختيار كنشگر قرار دهند
3- ديدگاه لازارسفلد
رأيدهي كنشي شبيه به تصميم به خريدن كالا است. انگيزههايي در فرد وجود دارد، اين انگيزهها تحت تأثير تبليغات كانديداها تغيير ميكنند و وي بر اساس آنها انگيزههاي خود نسبت به ابعاد مختلف جهان سياسي را تعريف ميكند و نهايتا بر اساس تركيب انگيزههايش رأي ميدهد. غالبا بررسي رفتار رأيدهي در جريان فرايندهاي انتخاباتي و با توجه به محركهايي كه كانديداها ارائه ميكنند قابل انجام است. لازارسفلد فرايند رأيدهي را بسيار كوتاهمدت و به دور از انباشت تجربه سياسي افراد تحليل ميكند.
نتيجه : نميتوان تبليغات را عامل اصلي تعيين رفتار رأيدهي دانست اما ميتوان آنرا اثر گذار قلمداد كرد. پذيرش اين ديدگاه تا اندازهاي به معناي نفي ديدگاههاي جامعهشناختيتر است.
4- ديدگاه انتخاب عاقلانه اصلاحشده
"مرا ببين و بفهم و راي را بگير " رأي دادن براي: 1- تحقق منافع شخصي و2- بيان خود است. بيان خود ميزان تمايل فرد براي ابراز وجود در عرصه اجتماعي را ارائه ميكند. طبق اين ديدگاه، اگر رأي دادن منجر به هيچگونه احساس قدرتمندي در تأثيرگذاري بر سرنوشت فردي و اجتماعي؛ يا احساس اهميت داشتن نظر شخصي براي نظام سياسي نشود، بيان خود يا احساس قدرت ، محقق نميشود. به اين ترتيب، هر گونه احساس بيقدرتي در عرصه اجتماعي و سياسي، به عدم تمايل براي مشاركت سياسي منجر ميشود.
نتيجه : هر قدر افراد در زمينه زندگي شخصي خود به توان شناختي، اقتصادي و فرهنگي بيشتري دست يابند و همزمان، احساس تأثيرگذاري آنها در عرصه اجتماعي و سياسي كاهش يابد، ميزان بيگانه شدن از مشاركت افزايش مييابد.
5- مكتب مطالعاتي شيكاگو
"فضاي جديد
كانديداي نوين" اين مكتب به شدت بر اندازهگيري نگرشهاي سياسي تأكيد دارد. براي درك نگرشها نيز به ادراكات، تجربه گذشته و انگيزههاي كلي كنشگر سياسي توجه دارد. بر طبق اين ديدگاه مجموعه نيروهاي اجتماعي و سياسي در درون فضاي سياسي تعيينكننده كنش رأيدهي هستند. مجموعه عناصر فضاي سياسي نيز عبارتند از: رأيدهنده، كانديداها و ويژگيهاي خاص آنها از قبيل وابستگي حزبي، قومي و قبيله اي، و نظرات كانديداها در باب مسائل مختلف، نيازمنديهاي دروني فرد، و تجربه گذشته در ميدان سياسي. بر اساس ديدگاه شيكاگو، ويژگيهاي رأي دهنده، گروهي كه بدان تعلق دارد، ويژگيهايي كه فرد به افراد و گروههاي سياسي حاضر در ميدان سياست منسوب ميكند، و انباشتهاي از تجربه گذشته فرد در ميدان سياسي تعيين كننده رفتار رأيدهي است.
نتيجه : تجربه شركت در انتخابات قبلي، و احساسي كه از نتيجه اين مشاركتها حاصل شده است، به علاوه ارزيابي نگرشياي كه درباره نظام سياسي و عملكرد آن و نخبگان آن دارند، رفتار رأيدهي را تعيين ميبخشد.
6- ديدگاه شناختي
"تو را از قبل ميشناسم، پس به تو راي ميدهم" ديدگاه شناختي را ميتوان به نوعي بسط ديدگاه توجيهات ايدئولوژيك دانست. طرحواره، يك برداشت ايدئولوژيك تشكيل شده در طول زمان است. غالبا طرحوارهها بر مبناي آنچه كه مردم در گذشته از نظام سياسي و عناصر آن مشاهده كردهاند ساخته ميشود و غالبا يك رخداد تاريخي، موجوديت سياسي موفق يا به ياد ماندني، و حتي اسطورهاي سياسي، معياري براي سنجش طرحوارههاست. مفروض آن است كه مردم فرايند و نظام سياسي را بر اساس طرحواره خود تحليل كرده و درباره آن تصميم ميگيرند. فرض بر اين است كه رأيدهي زماني صورت ميگيرد كه طرحواره شكل گرفته از نظام سياسي و عناصر و فرايندهاي آن، مثبت تلقي شود؛ يا طرحواره موجود در قياس با معيارهاي مورد نظر، قدرت رقابت داشته باشد.
نتيجه: شناخت و ارزيابي و رفتار راي دهندگان بر اساس طرح واره ايجاد شده در گذر زمان است و به نظر ميرسد .
7- ديدگاه اينگلهارت
"من خوبم، پس خوبها را انتخاب ميكنم" اينگلهارت در پي بسط انديشه مازلو است. به عقيده وي رفتار رأيدهي افراد بر مبناي اينكه در كجاي سلسله مراتب نيازهاي قرار داشته باشند تعيين ميشود. به اين ترتيب اقشار مرفهتر بايد به گروههاي سياسي داراي اهداف فرهنگي و گروههاي كمدرآمد بايد به گروههايي با اهداف اقتصادي رأي دهند
نتيجه : با افزايش توان اقتصادي و اجتماعي افراد، ميل آنها به مشاركت مؤثر در زندگي سياسي و اجتماعي افزايش مييابد. به اين ترتيب در صورتي كه مشاركت مؤثر امكان پذير نشود يا رأي دادن رفتاري بدون حاصل تلقي شود، ميزان سرخوردگي گروههاي بالادستي جامعه از رأي دادن بيشتر نيز خواهد بود.
در مجموع هفت ديدگاه براي بررسي رفتار رأيدهي مطرح شده است. اين ديدگاهها به ترتيب بر 1 - محاسبه منافع رأي دادن 2-آگاهي سياسي 3- تبليغات كانديداها و گروههاي سياسي 4- ابراز خود و احساس كارآمدي اجتماعي و سياسي 5- تجربه انباشته سياسي گذشته 6- ويژگيهاي شخصي 7- طرحواره افراد از نظام سياسي و عناصر آن و پايگاه اقتصادي و اجتماعي افراد به عنوان عواملي كه رفتار رأيدهي را تحت تأثير قرار ميدهند تأكيد ميكنند.
اما به غير از متغيرهايي كه اين ديدگاهها بر تأثيرگذاري آنها تأكيد ميكنند، يك متغير ديگر نيز وجود دارد. در همه دموكراسيهاي نوپا، ميزان مشروعيت نظام سياسي متغيري است كه بر رفتار رأيدهي بسيار تأثير ميگذارد.
همچنين در همه ديدگاههاي بيان شده، تأثير فشار هنجاري ناشي از مشاركت/عدم مشاركت گسترده ديگران در انتخابات لحاظ نشده است. از همينرو لازم است تا اين فشار هنجاري نيز در بين متغيرهاي ديگر لحاظ و تأثير آن بر رأي دادن بررسي شود.
بنظر ميرسد از تطبيق رويكردها و مدلها با شرايط شهرستان نور و محمودآباد، وبر اساس شاخص هاي ضمني و تصريحي كه از هفت مدل فوق مستفاد ميشود سهم شاخصهايي كه مردم را به انتخاب در فضا ها و رويكردهاي نو به انتخاب كانديداي نسل سوم و جوان؛ جهت تحقق اهداف،منافع و انتظارات و بلوغ كاريزماتيك آنان مجاب ميكند سهم قابل ملاحظه ايي نسبت به انتخابهاي كانديداي پيشين براي شرايط جديد دارد.