حال پرسش اینجاست که مسئولین شهری چه وظیفه ای در قبال مسئولیتی که پذیرفتند و در ازای آن حقوق دریافت می کنند, دارند?!

در اسفند سال گذشته با همراهی جمعی از هنرمندان شهر, ترانه ای به نام آمل را در سالن اداره ی فرهنگ و هنر  و در حضور هنرمندان و مشتاقان هنر, رونمایی کردیم که  بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت.
به جرات و بی اغراق, شاید شاخص ترین بخش این ترانه, شعر آن بود که توصیفی زیبا و به حق از آمل و اِلِمانهای آن داشت.
از اسطوره های ملّی چون فریدون و منوچهر و کیقباد تا حماسه سازانی چون میربزرگ, از البرز و دماوند تا رود پرخاطره ی هراز...
و البته نماد شاخص شعر این اثر, اسطوره ی ایران -آرش کمانگیر- بود که نشان از بزرگی و حماسه و عشق به وطن دارد و ملتی به آن می نازد!
من و دوستان هنرمندم کار خود را انجام دادیم و وظیفه ی هنری-فرهنگی خود را -به بضاعت خود- در قبال شهر و شهروندان محترم به انجام رساندیم.
با وجودیکه از مسئولین مختلف قولهایی جهت حمایت مالی داده شده بود, ریالی  از جانب متولیان دولتی حمایت نشدیم و بی منت, کار دل خود را به سرانجام رساندیم!
"گروه پنج" که به واسطه ی همین اثر شکل گرفت, تمام تلاش خود را جهت ارائه ی کاری تاثیرگذار , در گیر و دار کم لطفی مسئولان شهری, به انجام رساند.
مراسم رونمایی از پوستر با حضور جمعی از هنرمندان و به فاصله ی چند روز, رونمایی از ترانه در حضور خیل علاقه مندان و با حضور افرادی سرشناس در حوزه ی شعر و ادب و هنر شهر و کشور, برگزار شد.
اما نکته ی جالب اینکه با وجود دعوت از تقریبا همه ی مسئولین شهری, در آیین رونمایی از این ترانه, تنها پنج تن شرکت کردند!
آقایان شفیع زاده, دکتر محمدی, امیرنیا, جمشیدپناه و مهندس داوودی.
حال پرسش اینجاست که مسئولین شهری چه وظیفه ای در قبال مسئولیتی که پذیرفتند و در ازای آن حقوق دریافت می کنند, دارند?!
بی گمان عاملی که در تمامی صاحبان کرسی های دولتی باید وجود داشته باشد, حس صیانت از فرهنگ و دستاوردهای فرهنگی یک شهر, در همه ی حوزه ها است.
آن هم شهری کهن و تاریخی چون آمل که آوازه ی مشاهیر و اسطوره های آن به فراتر از مرزهای کشور رسیده است.
اما وقتی این درک و دغدغه را در برخی مسئولین شهری نمی‌بینیم, چه باید کرد?!
نتیجه اش همین دست درازیهایی می شود که شهرهای همجوار داشته اند!
همسایگان ما نداشته های خود را با همت و تلاش و حتی لابی, به دست آوردند و ما داشته های خود را در اثر سستی و ناآگاهی از دست می دهیم و این بسیار تاسف بار است!
روی سخنم با مسئولان شهرستان آمل است;
البته کاش خواننده ی ترانه ی آمل نبودم تا دست کم در این باب, راحتتر رفتارتان را نقد می کردم!
در این دو-سه ماه در چند نشست و جلسه و همایش, اولین و تنها سرود شهر آمل پخش شد?!
 چند بار سخنرانان و مجری های نشستها و جلسات و همایشها, متن این ترانه را قرائت کردند?!
نماد آرش چگونه ساخته شد و در کجای این شهر نصب گردید?!
چقدر جلسات پژوهشی در باب تاریخ آمل برگزار کردید?!
چقدر مشاهیر آمل و اسطوره های منتسب به آن را می شناسید?!
چقدر برای شناساندن فرهنگ و هنر شهر خود به کشور و آن سوی مرزها هزینه کردید?!
و پرسشهای بسیاری در حوزه ی فرهنگ و هنر که پاسخ آنها را همگان می دانیم!
باید بپذیریم که متاسفانه دیدگاه بسیاری از مسئولین ما, یا در وادی فرهنگ سیر نمی کند و یا شعار محور است!
اگر امروز شهرهایی دیگر به خود اجازه ی تعدی به حریم فرهنگی و جغرافیایی ما را می دهند,  بی گمان برمی گردد به ضعف و سستی مسئولین خودمان !
چه خوب است اگر مسئولی دریافت که صندلی اِشغال شده توسط او, برای جایگاه ذهنی و کاری او بزرگ است, اینقدر شهامت داشته باشد و خود را کنار بکشد تا دیگرانی که جسور و اهل حرکت اند, به خدمت و فعالیت  بپردازند.
 امیدوارم با تدبیر و درایت اهالی خِرَد و دانش و فرهنگ دوستان شهر, قاطعانه در قبال چنین شیطنتهای فرهنگی, ایستادگی شود و حریم مرزهای فرهنگی شهرمان محفوظ باشد.
سید محسن مرعشی مرزنگو