نمایش "نفرین" تا ۱۰ بهمن در پلاتو تجربه واقع در خیابان خورشیدکلای بابل و از ساعت ۱۸ اجرا خواهد شد و دیدن آن خالی از لطف نیست.

"زن? زنه دیگه! زن غیر زن اسم دیگه‌ای نمی خواد! زن یعنی بوی شاش بچه! این جوریه که اسم زن, زنه ! یعنی اگه غیر این باشه, نمیشه !"
(بخشی از دیالوگ نمایش)
 
مبحثی که شاید هزاران سال نوع بشر را درگیر خود کرده است.
به راستی جایگاه زن کجاست?!
در روزگار فعلی, شاید یکی از مهمترین و چالش برانگیزترین مباحث زندگی بشر, حقوق نابرابر زن و مرد است.
نگاهی پر از تبعیض!
 نگاهی پر از تعصب که اتفاقا در بسیاری موارد, رنگ و بوی مذهبی نیز به خود گرفته است.
جامعه ی زنان از دیرباز مورد تهاجمی مردسالارانه قرار داشت.
دیدگاههای سنتی به زن که سبب بازداشتن او از حقوق طبیعی و انسانیش گشت.
یا ابزار دست جامعه شد و یا دلیل هرزه گی و شهوت سیری ناپذیر مردان حریص و پر مدعا گشت!
به واقع زن در جوامع مختلف چه جایگاهی دارد?!
آیا بطور مستقل و به عنوان یک انسان قابل احترام و صاحب حق است?!
یا حتما باید در جایگاه همسر و مادر و یا زاینده ی نوع بشر قرار گیرد تا محترم شمرده شود?!
حتی در عصر حاضر نیز قوانین بسیاری در سرکوب حقوق زنان بر اثر بروز و نمود خصلتهای مردسالاری,  خصوصا در کشورهای جهان سوم, می توان یافت!
دیدگاههایی با محور ارجحیت مرد بودن بر زن بودن,  پسر داشتن بر دختر داشتن و مردانگی بر زنانگی...
شاید بتوان در قرون گذشته و به خاطر جنگهای مداوم و حضور غالب مردان در تعیین سرنوشت نبرد, یا شرایط سخت و خشن زندگی در روزگاران دور از تمدن,  چنین نگاهی را به گونه ای توجیه کرد; اما امروز چه?!
بحث راجع به چنین موضوعی بسیار گسترده  و شاید حرکت بر لبه ی تیغ باشد و بی گمان در این مجال نمی گنجد.
 
اما افسانه ی منادی در نمایش "نفرین" به زیبایی, بخشی از مظلومیت و معصومیت زنانه را با موفقیت به تصویر کشید.
نمایشی که با وجودِ داشتن موضوعی تکراری, اما دلچسب و عقده گشا بود!
متنی از محمد چرمشیر و با بازی روان ساجده ی نجاریان.
صندوقچه ی قدیمی, حصیر و ظروف مسی, نگاه غبارگرفته ی سنتی را یادآوری می کرد.
زنی که تنهایی و افسردگی بسیاری از زنان جهان را بازی می کرد.
همسری که از مَردَش, به جرم نازایی, توهین ها شنیده و تحمل می کرد.
دختری که به گناه بچه دار نشدن, از نگاه معنی دار و پر حسرت پدر گریزان است.
و تنها مامن او, کسی از جنس خودش است ; یعنی مادر!
و تنها این مادر است که همجنس خود را درک می کند و محرم راز او خواهد بود.
جنس مذکر در تفکرات مردسالاری از چنان ابهت و قداستی برخوردار شده است که آرزوی آبستن شدن زن نازا, در روح و روان او تاثیر منفی گذاشته است, آنچنان که حتی داشتن پسر نیز در مخیله اش نمی گنجد و عملا خود را لایق آن نمی بیند!
در طراحی دکور و صحنه ی نمایش, از آنچه که نیاز بود استفاده شد, نه بیشتر و این به سادگی و ظرافت کار افزود.
استفاده از نور و سایه و حتی موزیک ریتمیک فولک در ایجاد فضای رعب و وحشت اعدام احساسات یک زن, بسیار هوشمندانه بود.
ساجده ی نجاریان,  آنچنان غرق در بازی خود بود که گویی هزاران زن سلاخی شده ی بشر مردسالار, در درون او به ایفای نقش مشغولند.
نمایشی تک پرسوناژ که پر از حرکت بود, به گونه ای که حتی لحظه ای به مخاطبش, اجازه ی عدم تمرکز نمی داد.
بیان خوب بازیگر البته تنها در ادای لهجه ها, نیاز به دقت بیشتری داشت.
شاید هر کدام از ما, مشابه چنین قصه ای را در خانواده و اطرافیانمان شاهد باشیم. قصه ای تلخ و غم انگیز که حیثیت یک انسان را خدشه دار می کند و آزادی خدادادی او را محصور می نماید!
نمایش "نفرین" تا ۱۰ بهمن در پلاتو تجربه واقع در خیابان خورشیدکلای بابل و از ساعت ۱۸ اجرا خواهد شد و دیدن آن خالی از لطف نیست.
سید محسن مرعشی مرزنگو