سعی کردم همان سنگرهای جنگ را به اشکال دیگر حفظ کنم / امروز باید به دعوت نهج البلاغه بیش از پیش لبیک بگوییم

پایگاه خبری کمال آنلاین ؛ در آستانه هفته دفاع مقدس بر آن شدیم تا مصاحبه ای را با حاج یدالله شهسوار از جانبازان روشندل هشت سال دفاع مقدس داشته باشیم که امروز نیز سنگر را خالی نکرده و با مدیریت بر بوستان نهج البلاغه آمل در حال جهاد فرهنگی می باشد که متن این مصاحبه به شرح زیر است:

خودتان را به صورت مختصر معرفی کنید و چه شد عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شدید و به مقام رفیع جانبازی رسیدید؟

من یدالله شهسوار متولد سال 1341 محله چاکسر آمل و ساکن شهر آمل هستم. روزهای نوجوانی و ایام رشد من با ایام انقلاب هم زمان شده بود. در سن 15 یا 16 سالگی بودم که دوران طاغوت را کاملا درک کردم. در سال های قبل  و بعد از انقلاب همقدم و همپا با سایر دوستان در مسجد مسلم ابن عقیل چاکسر و انجمن اسلامی و هیات قرآنی فعالیت می کردم. در خانواده مذهبی زندگی می کردم و دوستان مذهبی داشتم و عشق و علاقه ای که به دین داشتم خود به خود به این جریانات کشیده شدم و در درگیری های شهر در دوران انقلاب حضور داشتم.

بعد از انقلاب وارد و درگیر کار و جریان های دیگری شده بودم، خدمت و کار را در کمیته امداد امام خمینی(ره) آغاز کردم. در سالهای 58 و 59 که اوایل آغاز جنگ بود آموزش نظامی را به صورت کامل و جامع دیدم و من این آموزش نظامی را در کنار شهید حشمت الله طاهری و اسماعیل سیاحی دیده بودم و این بزرگواران از فرماندهان بودند.

در سال های 60 الی 66 در بنیاد شهید و امور ایثارگران کارهای خطاطی، نقاشی روی دیوار و خصوصا کارهای فرهنگی می کردیم. در اوایل جنگ فکر می کردیم جنگ همان سال اول و دوم به پایان می رسد و فکر نمی کردیم که این جنگ هشت سال به طول می انجامد. در آن دوران اصلا کاری به ساعت کاری و این داستان ها نداشتیم و شبانه روزی به فعالیت همراه با عشق می پرداختیم. در آن زمان طوری شده بود که وقتی شهید را وارد شهر می کردند و وقتی می دیدیم رفقا و دوستانمان تک تک شهید می شوند ما احساس می کردیم که فسیل شده ایم. همین حس باعث شده بود که به دوستانمان که در جبهه ها حضور داشتند خبر داده بودیم که دو هفته مانده به عملیات ها به ما خبر دهند تا بتوانیم در عملیات ها هم شرکت کنیم و بعد از عملیات به آمل برگردیم و فعالیت های فرهنگی داخل شهر را انجام دهیم. به قول معروف هم در جنگ حضور داشتیم و هم در فعالیت های فرهنگی داخل شهر حضور داشتیم.

دو هفته از آغاز جنگ گذشته بود که برادر بزرگترم اسیر شد که بعدها به درجه رفیع شهادت نائل شدند و برای اینکه خانواده و به خصوص مادر لطمه کمتری بخورد و از این قبیل داستانها کمی صبر کردیم و رفتن و حضور خودم در جبهه ها را به زمانی دیگر موکول کردم. در سال 61 در منطقه فکه و چذابه عملیات والفجر مقدماتی در سال 62 در منطقه دهلران در عملیات والفجر 6 در سال 64 در منطقه فاو و عملیات والفجر 8 و فتح فاو و در نهایت در سال 65 در عملیات های کربلای 4 و کربلای 5 حضور داشتم که در کربلای 5 مجروح شدم.

در عملیات کربلای 5 بود که کنار دست من سه تن از بچه ها و دوستانم شهید شدند. من در جبهه های جنگ در تیم جهاد حضور داشتم که کار ما بیشتر تیم نجات، لودر، بلدوزر و دیگر امور بود و با خودروهای سبک، سنگین، موتور، آمبولانس و با تجهیزات کامل کارهای شبانه روزی در جبهه ها انجام می دادیم.

در 25 الی 30 کیلومتری عمق خاک عراق در جاده بصره در مرحله سوم عملیات بودیم که در فضای محیط ما فقط دود، دم و خاک می دیدیم و از زمین و آسمان مثل باران خمپاره می بارید. وقتی منور را در آسمان می زدند به راحتی می شد نیروهای پشتیبانی را که به صورت ستونی به ما اضافه می شدند را دید، این گروهان های پشتیبانی که می خواستند به ما اضافه شوند از بس خمپاره می بارید در طول مسیر عده زیادی به شهادت و جراحت می رسیدند و در همین جریانات و عملیات ها بود که به راحتی می شد خاک خوش عطر شلمچه را که بلند می شد احساس کرد.

این حمله ها و ضد حمله ها تا صبح ادامه داشت و در همین ضد حمله ها بود که یک خمپاره زمانی بالای سر ما منفجر شد چند تن از بچه ها شهید شدند و من هم مجروح شدم یکی از بچه ها آملی و دو تن دیگر اهل شیراز بودند. در همین لحظه های برخورد ترکش صدای سنگینی را در سر، بدن، درون و وجودم حس کردم و از همان موقع از فضای بیرون چیزی نمی دیدم و احساس می  کردم معلق زنان به سمت آسمان می روم و در همان حس و حال در دلم با صدای بلند فریاد می زدم "یا حسین مظلوم" و در آسمانی که به رنگ آبی بود "یاحسین مظلوم" با رنگ سفید براق حک شده بود (خودم دنبال خطاطی بودم و دوران مجروحیت خطاطی دنبال من بود با لبخند) دوستان شهید از بالا داشتند مرا نگاه می کردند و هنوز هم نمی دانستم کجا می روم و نمی دانستم که چه خبر شده است همینطور که می رفتم هوا تاریک تر شد تا اینکه ظلمات همه جا را فرا گرفت انگار فقط تا آنجا می توانستم پرواز کنم و سپس احساس کردم روح به بدنم بازگشته است و بعد از چند لحظه متوجه شدم در خاک فرو رفته ام و در کنار کیسه های خاک هستم و دائم صدای شلیک گلوله و خمپاره به گوشم می آمد و در همین ثانیه ها بود که متوجه شدم مجروح شده ام، بدنم به شدت کوفته شد، فک و دهانم نمی تواند تکان بخورد و نمیتوانم هیچ چیز را ببینم و به مرور حافظه کوتاه مدتم داشت برمی گشت. قبل از مجروح شدن شهید محمود سعادت به داخل جمع ما آمده بود و مشغول ذکر گفتن شد که ناگهان خمپاره زمانی وارد شد و شهید محمود سعادت که ترکش های من و خیلی از ترکش های محیط را جمع کرده بود به درجه رفیع شهادت رسیدند. سپس به صورت سینه خیز خود را به زمین می کشیدم که بچه ها، دوستان و همرزمان من و سایر مجروحین را در کف آهنی تویوتا لندکروز گذاشتند که وقتی این خودرو داخل چاله هایی که خمپاره ها در سطح جاده ایجاد کرده بودند می افتاد دوباره بیهوش می شدیم و به هوش می آمدیم که این عمل چند باری اتقاق افتاد سپس ما را سوار قایق کردند و با قایق از کانال ماهی ما را به خرمشهر آوردند و دوباره با آمبولانس ما را به اهواز بردند و پس از مداوای اولیه ما را با هواپیما به بیمارستان شهید نمازی شیراز برای ادامه مداوا بردند و در بیمارستان شیراز روی من دو عمل انجام دادند و یک هفته ای را در بیمارستان ماندم و کم کم که حالم بهترشده بود به آمل آمدم و بعد از مدتی برای ادامه مداوا به تهران رفتم و سپس عازم لندن شدم و در لندن شبکه چشم را که در اثر جنگ ترک برداشته بود به صورت کامل پاره کردند و تمامی بینایی خود را از دست دادم و دیگر همان مقدار کم را هم نمی دیم و سپس ما را مرخص کردند.

امروز برای انتقال ارزش های دفاع مقدس چه وظیفه ای داریم؟

همانطور که همیشه رهبر ما گفته اند ما باید دغدغه زیادی نسبت به انقلاب، دفاع مقدس و شهدا داشته باشیم همانطوری که عاشورای حسینی هر سال پرفروغ تر می شود، این جریان مظلومیت و ظلمی را که به ما وارد کرده اند و جنگی را که به ما تحمیل کردند باید نقل شود و داستان و خاطراتش باید به درستی پخش و منتشر شود.

حال و هوای آن روزها، ارزش ها، رشادت ها، اخلاص، معنویت و حماسه هایی که بچه ها با دست خالی در آن هشت سالی که هیچ چیزی نداشتیم حتی در آن زمان سیم خاردار را از خارج از کشور وارد می کردیم آفریدند باید منتشر شود.

در عملیات والفجر 6 که از کمین دشمن برمی گشتیم شهید محمدرضا خطیبی خودش را می زد و می گفت باران گلوله از کنار دست من رد می شود و یکی به من نمی خورد و مرا شهید نمی کند.

چون خودمان این صحنه ها را دیدیم باید برای نوجوانان، جوانان و آنانی که این صحنه را درک نکردند و ندیده اند نقل کنیم تا این داستان ها و حماسه ها سینه به سینه نقل شود و عاشورا و کربلای ایران پیدا شود و به گفته حضرت آیت اله جوادی آملی در خاکریز اول همش سربند بود و فریاد "یاحسین" و "یازهرا" بود و در خاکریزهای بعدی صحبت از وطن و ایران بود و یک تحلیلی که در همینجا می توان کرد این است همین خدا و قرآن و ائمه بودند که بچه ها با دست خالی خاک ایران را نگه داشتند و سانتی متری از آن را به دشمن ندادند.

آن حال و هوای شبهای عبادت، روزهای مقاومت، گرمای شدید جنوب، سرمای کشنده غرب و رشادتها باید به نسل جدید و جوانان انتقال یابد و آنان متوجه شوند که بچه ها چه زحماتی را برای این خاک کشیده اند.

چه شد به فکر ایجاد بوستان نهج البلاغه در آمل افتادید و چه فعالیت هایی انجام می دهید و بهره گیری از نهج البلاغه، درس ها و آموزه های آن چه تاثیری در زندگی انسان دارد؟

ما هیاتی داریم تحت عنوان هیات جانبازان که شهید فرزین نوری، آقای عسگری پور، جانبازان ویلچری و جانبازان دیگر حضور دارند و همه با هم این هیات را تشکیل دادیم که سالها در منازل و مکان های دیگر به برگزاری مراسم می پرداختیم  که تصمیم گرفتیم این مراسمات را فقط محدود در جمع خودمان نکنیم و آن را تحت مراسمات علمی و مذهبی در سراسر جامعه گسترش دهیم و با توجه به این که نهج البلاغه امروز در جامعه ما غریب واقع شده است و خیلی از افراد آن را نخوانده و حتی ندیده اند تصمیم گرفتیم محوریت کار فرهنگی مذهبی ما تحت عنوان نهج البلاغه قرار گیرد و این فعالیت را با حال و هوای آن روزها و تلفیقی از جنگ، جبهه، چفیه، نماز جماعت، ایستگاه صلواتی و گردهمایی که در آن روزها داشتیم با رمز "علی ابن ابی طالب" آغاز کردیم. با توجه به این که ورودی هر کاری برای معرفت و دانش، خواندن است و دانش از ناحیه خواندن حاصل می شود برای اولین بار در دی ماه سال 91 فارسی نهج البلاغه را شروع به خواندن کردیم و حدود چهارماه قرار بود تمام نهج البلاغه را بر اساس صفحه بندی که انجام دادیم بخوانیم. بعضی از دوستان و بچه های جبهه و جنگ، خانم ها، آقایان، محصلان، دانشجویان، بازاریان، دکتر و مهندس که اهل مطالعه بودند را جذب بوستان کردیم. الان دهمین دوره یعنی نهج ده گذشت و چند روز پیش اختتامیه آن را برگزار کردیم. پنج دوره اول کل نهج البلاغه و پنج دوره بعدی خطبه ها، نامه ها و حکمت ها را تقسیم بندی کردیم و به صورت تخصصی به مطالعه و بررسی پرداختیم و با این روش کیفیت کار را بالا بردیم و قصد ما این است هر دوره که می گذرد کیفیت مطالعه و آموزش را بالا و بالاتر ببریم. مکان حال حاضر که در آن حضور داریم برای بنیاد شهید و حیاط آن برای شهرداری آمل می باشد. قبل ها در این مکان کانون شاهد بود و زمانی که ما این مکان را تحویل گرفتیم خرابه ای بیش نبود و به طور کلی باید گفت که رها شده بود و ما این مکان را تحویل گرفتیم و به همت دوستان، بچه ها و عنایت حق تعالی اینجا را آباد کردیم و هزینه زیادی کردیم که همه این هزینه ها از کمک های مردمی بود و از مسئولی پولی نگرفتیم. ما قبلا جا و مکان خاصی نداشتیم به قول معروف زیر پله ای بودیم و خانه این و آن جلسه قرآنی برگزار می کردیم. یک روز که در خانه بودم یک دفعه و به ناگهان یاد چنین فضا و مکانی افتادم و به واسطه یکی از دوستان و همکار سابق بنیاد شهید جویای این فضا شدم که گفتند مستاجری در این مکان است و فردای همان روز به بنیاد شهید رفتیم نکته جالب و قابل توجه آن است که آن مستاجر در همان روز و قبل از اینکه ما وارد اتاق آقای سیفیان رییس وقت بنیاد شهید شویم کلید را تحویل بنیاد داده بود و همان که ما وارد اتاق رییس بنیاد شهید شدیم و از قصد خودمان درباره کار فرهنگی گفتیم و خواهان گرفتن آن مکان شدیم که آقای سیفیان گفتند قصد دارید چه کار فرهنگی انجام دهید که ما طرح بوستان نهج البلاغه را شرح دادیم که آقای سیفیان آن کلید که هنوز تکان می خورد را به ما تحویل دادند. این مکان به نسبت فضای خیلی خوبی دارد و ما در ابتدا به صورت جهادی این مکان را آماده کردیم و اصلا متوجه نشدیم هزینه مالی از کجا آمده است و اینها همه از عنایات و تحت نگاه امام علی(ع)، ائمه اطهار و پروردگار بوده است.

یکی از محورهای مطالعاتی ما تشکیل مرکز فرهنگی مطالعاتی آموزشی علوم و معارف علوی است که هم معنای زیادی دارد و برای هر کدام جا برای کار و فعالیت زیاد است فعلا تشکیلاتی است و برای عملی کردن کامل آن نیاز به پول داریم حتی متاسفانه ما هنوز در این بوستان نهج البلاغه یک پرسنل ثابت نداریم.

در ابتدای کار در دوره های حضوری و غیر حضوری ما سوالات زیادی پیش می آمد که هر هفته جلسه پرسش و پاسخ با حضور اساتید مرتبط می گذاشتیم و سپس در مراحل بعدی به کامل کردن کتابخانه بوستان نهج البلاغه پرداختیم و هرچند هنوز کتابخانه ما کتاب کمی دارد و زیاد هم کامل نیست ولی تمامی کتاب های مرجع و شرح نهج البلاغه در آن هست و کتاب ها را از جاها و مکان های دیگر و کمک های مردمی تهیه کردیم تا بتوانیم کتابخانه ای کامل داشته باشیم. یک روحانی وارد به کار فرهنگی به اسم حاج آقا سید محسن موسوی خیلی به ما کمک کردند و برای مجموعه یک سری کتاب آورد. چند تن از دانشجویان رشته های مرتبط در این مکان حضور یافتند و به گفته خودشان 70 الی 80 در صد پایان نامه خود را با استفاده از همین کتاب های مرجع کامل کردند و همچنین ما برای قوی و کامل کردن این قسمت ها نیاز مالی بیشتر و مکانی بزرگتر داریم.

ما اکنون در بوستان حلقه نوجوانان، جوانان، مطالعه غیرحضوری، مطالعه حضوری و کلاس های آموزشی داریم. در همین چند روز آینده دوره نهج 11 را خواهیم داشت که در پایان آن مراسم اختتامیه برگزار می کنیم. در دوره های مختلف سوالات و مسابقات علمی برگزار می کنیم و در پایان به افراد برگزیده جوایز اهدا می کینم. این بوستان و این مرکز باعث شده است حدود 1500 نفر از سنین، جنسیت و اقشار مختلف جامعه وارد جرگه مطالعه و صحنه و عرصه شوند.

شهید مطهری فرمودند نهج البلاغه 14 حوزه برای بحث دارد در بحث حماسه، نظامی گری، نامه امام علی(ع) به مالک اشتر برای فرمانداران، کارگزاران و نظامیان، نامه امام علی(ع) به معاویه، نامه تربیتی امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) به جوانان و نوجوانان میتوانند استفاده کنند، عرفان، فلسفه، زهد، اقتصاد، مرگ، ساده زیستی، حالت های نماز، روانشناسی و موضوعات دیگر می توانند به نهج البلاغه رجوع کنند. امام در بحث طبیعت در نهج البلاغه آن چنان طاووس، مورچه، خفاش، پشه و دیگر امور را با دقت شرح می دهد هر انسانی مات و مبهوت می ماند.

ابن حدید المعتزلی دانشمند جهان عرب و سنی است و به گفته خودش خطبه 221 نهج البلاغه را هزار بار خوانده است و در هر هزار بار یک نکته جدید استخراج کرده است و موضوع بحث این خطبه مرگ، قیامت و قبر است.

نهج البلاغه برادر قرآن و صحیفه خواهر قرآن است و همچنین نهج البلاغه جامعه ساز و انسان ساز است به همین دلیل می باشد که رهبر انقلاب ما بیست سال است که می گوید نیاز امروز ما به نهج البلاغه نسبت به روزهای قبل بیشتر است. مملکت ما انقلابی و اسلامی است و همچنین حکومت ما جمهوری اسلامی است باید تمام روحیات و فضاهای خودمان را نهج البلاغه ای کنیم که به امام علی(ع) و انقلاب نزدیک تر باشیم و بتوانیم خودمان برای امام زمان یار باشیم و همچنین یار جمع کنیم.

محور اصلی کار ما به دو قسمت خلاصه می شود یکی محور درونی که مربوط به خودسازی می شود که با این کار به پروردگار، قرآن و ائمه نزدیک تر می شویم و محور دیگر بیرونی است و همان طور که رهبر ما فرموده اند مربوط به زندگی اجتماعی و نیاز جامعه می باشد.

همان طور که امام خمینی(ره) فرمان دادند که دشمن می خواهد دین، مذهب، خاک و ناموس را بگیرد و جوانان به دعوت امام خمینی(ره) لبیک گفتند امروز باید به دعوت نهج البلاغه بیش از پیش لبیک بگوییم و از نهج البلاغه که یعنی قرآن، یعنی امام معصوم و با رهنمودهایی و راه هایی را که به ما نشان میدهد استفاده کنیم تا به کمال برسیم. نهج البلاغه اخلاق برخورد در زندگی اجتماعی و خانواده را به ما به زیبایی نشان می دهد و باید از این رهنمودها به خوبی استفاده کنیم.

مهندس ایزدی پناه در مراسمات ما حضور پیدا می کرد و خیلی هم پیگیر نهج البلاغه بودند که متاسفانه در قربانگاه منا به شهادت رسیدند و همچنین شهید بزرگوار آقای مصطفی زال نژاد هم در مراسمات ما شرکت می کردند و مستمر پیگیر مراسمات بوستان نهج البلاغه بودند. از اثرات خوب یک پایگاه دینی ایمانی این است که بچه های خوب و مخلص را در کنار هم جمع می کند.

سخن آخر و چه توصیه ای به مسئولین دارید؟

مسئولین باید نهج البلاغه و خصوصا نامه 53 امام علی(ع) به مالک اشتر را که در آن تمامی راهکارهای دقیق و ریز به مالک اشتر درباره رفتن به مصر می گوید می باشد و اکنون منشور بین الملل شده است را الگوی خود قرار دهند و به آن عمل کنند. کشورهای اروپایی و دیگر کشورها از این نامه در جامعه خودشان استفاده می کنند و برای مثال کشور ژاپن این نامه را بومی سازی کرده است و 116 گزینه و گزارش از این نامه برای خودشان تهیه و تنظیم کرده و با جامعه خود تطبیق داده است.

مسئولین ما فقط و فقط باید به این نامه عمل کنند و اگر تمامی مسئولین به این نامه به صورت کامل عمل کنند قطعا یک جامعه آرمانی خواهیم داشت و همچنین امام علی می فرمایند تقوا رییس اخلاق است.

از بزرگان پرسیدند که مسئولین باید چه کنند که بزرگان در پاسخ این سوال گفتند مسئولین نامه امام علی(ع) به مالک را بخوانند و بخوانند و بخوانند و به آن عمل کنند.

نباید چیزی را که به آن عمل نمی کنیم را به زبان بیاوریم که همین نهج البلاغه و قرآن گوینده ای که به گفته خود عمل نمی کند را نفرین می کند همانطوری که در سوره صحف آمده است.

باید ابعاد معرفتی را در جامعه زیاد کنیم و باید به مدارس و دانشگاه ها و حتی کودکستان هم برویم و حضور مستمر در این مکان ها داشته باشیم و برنامه کامل و جامع داشته باشیم تا بتوانیم خوراک معنوی عالی به نوجوانان و جوانان دهیم.

سعی کردیم اکنون همان سنگرهای جبهه جنگ را به اشکال دیگر حفظ کنیم و همان فرهنگ یک دست اسلحه و دست دیگر قرآن را حفظ کنیم.

امام علی(ع) از هر نظر و دیدگاهی بی نظیر و بی مثال هستند و امام ما یک نظامی سلحشور و یک جامعه شناس و اقتصاد دان قوی بودند که باید کاری کنیم تقریبا و ذره ای هم رنگ و هم بو امام علی(ع) شویم./ گفتگو: اسماعیل کمالی