دربی خارج از کشور برای چندمین بار بعد از عقد قرارداد لغو شد تا در کنار نبود حق پخش تلویزیونی و کپی رایت عملا بخش خصوصی علاقه ای به سرمایه گذاری نداشته باشد.

لغو دربی آلمان  که البته چند بار دیگر هم تکرار و لغو شده بود - مثل دربی شرکت آلفا در کانادا، نه تنها تبعات مالی برای فوتبال ایران داشت، نه تنها تبعات شخصیتی و معنوی برای آبروی فوتبال ایران نزد فدراسیون فوتبال آلمان داشت و خبرهای آن در سراسر دنیا مایه شرمساری شد، بلکه این لغو نمادی شد برای فرار دنیای خصوصی از فوتبال ایران.

اولین بار در مجلس پیگیری شد
بخش خصوصی وقتی می آید و تمام مجوزهای لازم را می گیرد و همه مراحل قانونی را طی می کند حتما می خواهد مسیر را درست برود و سرمایه اش را در جای درستی هزینه کند و برداشت موجهی هم از آن داشته باشد. در مورد اسپانسر بخش خصوصی استقلال و پرسپولیس دقیقا همین اتفاق رخ داد و آنچه امروز برای اولین بار در مجلس مورد پیگیری قرار گرفته و از طریق نامه به ریاست جمهوری بحث آن در خانه ملت باز شده است همان نکاتی است که به آن امنیت های سرمایه می گویند.

شاخص امنیت در کشورها برای سرمایه گذاری بسیار مهم هستند. اگر کسی مال و اموالش را در امنیت نبیند در آن بخش و یا در آن کشور و آن صنعت سرمایه گذاری نمی کند و به این ترتیب جذب سرمایه صورت نمی گیرد به همین راحتی!

بی توجهی به قراردادهای بین المللی و ضرر و زیان
حالا یا اسپانسر یا فدراسیون یا پرسپولیس و استقلال (فرقی ندارد) باید هزینه این لغو بی موقع و عجیب را پرداخت کنند. البته اصراری به انجام دربی با اسپانسر مشترک وجود نداشت و این فقط یک سرمایه گذاری برای درآمد بیشتر برای آنها بود اما اصرار زمانی ایجاد شد که قراردادهای بین المللی بسته شدند. از این لحظه به بعد قرارداد بین المللی لازم الاجرا است و باید انجام شود وگرنه پول و ارز از کشور خارج می شود چه از جیب بخش خصوصی و چه از جیب بیت المال.

هر چه هست اتفاق خوبی نیست. به طور کلی وقتی به قوانین فوتبال در کشورمان نگاه می کنیم خصوصی سازی را با این راهکارها و این قوانین و این بداهه سازی تصمیم ها خواب و رویایی بسیار بعید می بینیم چون هیچ انسان عاقلی نمی آید سرمایه اش را در بخشی هزینه کند که حتی قراردادهای قانونی آن به ساعتی ملغی اعلام شده و به صورت یک طرفه فسخ می شوند و آسیب های بسیاری دارد. بماند که از حق پخش تلویزیونی و کپی رایت و وام کم بهره و دیر بازده و ورزشگاه و ... هم کلا خبری نیست.

مرگ خصوصی سازی
در واقع آنچه برای اسپانسر استقلال و پرسپولیس رخ داد مرگ خصوصی سازی برای یک دهه آینده بود و هر کس هم این را قبول نداشته باشد خیلی آدم با مطالعه ای نیست و نمی داند که باید اگر مخالفتی وجود دارد از همان دقیقه اول آن را ابراز کرد و از خسارت ها جلوگیری کرد. این اسپانسرها می آیند و بعضا ورشکست می شوند یا مثل سبک دست که پیش از این در استقلال بود ۸ میلیاردش را به زور می گیرد و می رود و باشگاه را با مشکلات مالی مواجه می کند اما موضوع این اسپانسر یا آن فرد سرمایه گذار نیست.

موضوع اصلی این است که قوانین ما در این بخش یا ورشکسته و بدهکار و متهم و اختلاس‌گر  و اعدامی می سازد (مثل صاحبان یا کمک کننده ها به داماش، پرسپولیس و راه آهن و استقلال اهواز) یا اکثر علاقمندان و صاحبان ایده را در این بخش فراری می دهد مثل مزایده پرسپولیس و استقلال که تقریبا هیچ مشتری نداشتند و کسانی هم که بودند خیلی زود به زندان افتادند تا معلوم شود که می خواسته اند پشت محبوبیت این تیم ها سنگر بگیرند و لایه محافظی برای خود بسازند (البته هستند کسانی که صادقانه کار کرده اند و به زندان نرفته اند اما خیلی زود کنار کشیده اند تا ورشکست نشوند)

کی روش در مورد برنامه ریزی با ما بسیار دعوا دارد، او هیچ بی قاعدگی را قبول نمی کند حتی مرگ پادشاه تایلند و قوانین آن کشور و لغو اردوی ایران قبل از بازی با مالزی را هم نمی پذیرفت که در نوع خودش شاهکار بود اما اصرار و ابرام او بر سر قاعده مند بودن برای همه ما می تواند درس های بسیار خوبی داشته باشد.

به هر حال با این وضعیت خصوصی سازی رویایی است محال ممکن و بهتر است کسی به آن فکر نکند چون اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی پیش مقدماتی لازم دارد که فعلا آن پیش مقدمات وجود خارجی ندارند.