کاهش فاصله طبقاتی ،جذب مشارکت های مردمی و همچنین توجه به توسعه متوازن مناطق و عدم‌تمرکز گرایی خدمات و اشتغال در مناطق شهری امری اساسی است تا جلوی مهاجرتهای بی رویه و غیر اصولی به شهرها گرفته شود .

بسم الله الرحمن الرحیم

شهرنشینی به عنوان شیوه غالب سکونتی انسان قرن بیست و یکمی با رشد شتابان در حال گسترش است.همزمان با رشد جمعیت به  عنوان یک عامل از عوامل بیرونی تاثیر گذار بر رشد شهرنشینی، تمرگز گرایی و توسعه ناموزون‌  از جمله عواملی است که زمینه رابرای مهاجرت روستاییان به شهرهاوبه تبع ان رشدشهر نشینی مهیا نموده است. رشد بی رویه شهرنشینی و   مهاجرتهای روستا-شهری منجر به شکل گیری پدیده حاشیه نشینی به عنوان برهم زننده تعادل فیزیکی وتوسعه ناموزون شهری شده است که دغدغه بسیاری از متخصصین شهری ،جامعه شناسان و..است.تاریخچه حاشیه نشینی در جهان به انقلاب صنعتی و به تبع ان صنعتی شدن شهرهاگره خورده است .شروع این پدیده درایران تقریبابه دهه۴۰و خصوصابعدازاصلاحات ارضی برمی گردد. روستاییانی  که از حق داشتن  زمین محروم شدند جهت زندگی بهتر و یافتن شغل مناسب  به سوی شهرهای بزرگ سرازیرشدندو از  طرفی عدم امکانات رفاهی ،اقتصادی و اجتماعی در روستاها(پایین بودن درامدها،نبود فرصتهای شغلی ) موجب گردید روستاییان به هر قیمتی خود را به شهر رسانده تا رفاهی که در روستاها ندارنددرشهرها بدست اورندولی به سبب وجودمشکلات شهری وپایین بودن سطح مهارت، سطح تحصیلات ،و بالا بودن قیمت زمین شهری امکان جذب شدن در متن شهر را از دست می دهندو ناچارا به حاشیه های شهرپناه می برند و خود ونسل بعدی خودرابه حاشیه نشینی مبتلا می سازند. برخی هم از این مهاجرین خوشبخت بوده و می توانند از دروازه های طلایی شهر عبور کرده و خود را با شهر تطبیق دهند البته همه جمعیت حاشیه نشین را هم مهاجران روستایی تشکیل نمی دهند ،بخشی از انها افرادی هستند که از ساکنان همیشگی شهر بوده و به علت فقر اقتصادی در واحدهای مسکونی غیر استانداردزندگی می کنند.حاشیه نشینان در شهر سکونت دارند ولی به هر دلیلی نتوانستند جذب نظام اقتصادی -اجتماعی  شهر شوند .تا از امکانات و خدمات ان استفاده کنند .در واقع حق توسعه این شهروندان براورده نشده است. درطی سی سال گذشته جریان توسعه شهری باعث گردیدکه جمعیت شهرنشین بالغ بردوبرابرگرددو عملا سرعت ان ازظرفیت و توانایی دولت و شهرداری ها درفراهم نمودن زیر ساختها،ارائه خدمات و ایجاداشتغال شهری به شدت پیشی گیردبنابراین مدیران شهری باید برنامه هایی را برای حل این معضل در اولویت  اساسی کار خود قرار دهند برای رسیدن به این منظور  ابتدا باید تعریف دقیقی از ان ارائه گردد تا بتوان راهکار عملی و درستی برای رفع ان یافت .اولین تعریفی که از حاشیه نشینی ارائه شده است به سال ۱۸۱۲برمی گردد که دران حاشیه نشینی به مکان های شلوغ و مراکز جرم خیز اطلاق می شد.امروزه حاشیه نشینی را اسکان غیر رسمی و بدون مجوز افراد در کنار شهرها که بیشتر به صورت شهرک نشینی در حومه شهرها و آلونک نشینی دیده می شودگویند.از ویژگیهای مناطق حاشیه نشین که عوارض و مشکلاتی را برای جامعه به همراه دارد،می توان موارد زیر را نام برد. مناطقی با جمعیت متراکم و خانوارهای پرجمعیت، شغل اکثر زنان حاشیه نشین  خانه داری و  مردان کارگری و کار در بخش غیررسمی می باشد وعموما ساخت  منازل  غیر قانونی و با مصالح کم دوام  بوده و فاقد خدمات شهری مانند آسفالت ،برق، تجهیزات دفع زباله می باشند از دیگر ویژگیهای بارز  این مناطق بهداشت ضعیف،رواج مشاغل کاذب و غیر رسمی ،پایین بودن سطح اموزش و سواد ،پایین بودن امنیت اجتماعی وافزایش اسیب های اجتماعی می باشد.برای مقابله با حاشیه نشینی باید بدون درنگ با رشد ان مقابله کرد و سپس به اصلاح ساختارهای داخلی پرداخت .در گام اول  رفع علل حاشیه نشینی از طریق گسترش عدالت و رفاه ،دادن امکانات کافی و لازم و توجه به توسعه روستاها برای جلوگیری از  خیل عظیم مهاجرتهای روستایی بسیار مهم است .همچنین تشویق سرمایه داران شهری برای سرمایه گذاری در این محلات به دلیل وجود نیروی کار فراوان در بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی  این مناطق بسیار موثر می باشد. کاهش فاصله طبقاتی ،جذب مشارکت های مردمی و همچنین  توجه به توسعه متوازن  مناطق و عدم‌تمرکز گرایی خدمات و اشتغال در مناطق شهری امری اساسی است تا جلوی مهاجرتهای بی رویه و غیر اصولی به شهرها  گرفته شود .