کودتای ترکیه فرصتی رابرای تکمیل پروژه گولن زدایی و تسویه در ساختار نظامی، امنیتی، و قضایی تکمیل خواهد کردو در روزهای آینده با آرام شدن اوضاع شاهد در اولویت قرار گرفتن این تغییرات خواهیم بود.

مصطفی شمسایی: یک کارشناس مسائل منطقه غرب آسیا در یادداشتی که در اختیار مهر قرار داده به بررسی تحولات اخیر ترکیه و شرایط آتی این کشور پس از کودتا پرداخته و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار داده است.

متن کامل این یادداشت بدین شرح است:

با کمی ژرف نگری به سادگی به چند فرضیه در کودتای نافرجام اخیر در ترکیه می رسیم؛ فرضیه اول این که کودتا اخیر توسط هواداران گولن که مرتبط با آمریکاست انجام شده باشد در این صورت به سرعت انگشت اشاره تحلیل گران به سمت آمریکا نشانه می رود. شواهدی نیز از احتمال مرتبط بودن برخی کشورهای غربی در این حوادث حکایت می کنند. مثل بسته شدن سفارت فرانسه در ترکیه درست چند روز قبل از حادثه مشکوک نیس و این کودتا، یا آمادگی بی نظیر رسانه های بزرگ غربی و موضع گیری سریع بیشتر مقامات غربی.  

اگر این فرضیه را صحیح بدانیم بدان معناست که امریکا جهت اجرای پروژه های منطقه ای خود در حال عبور از هم پیمانان اصلی و سنتی خود در غرب آسیاست و به دنبال تشکیل یک رژیم جدید در منطقه است، رژیمی که با روی کار آمدن محمد بن سلمان و جنگ خونین یمن آغاز شده و در ادامه به قدرت گیری جریان تندروی ارتجاعی در منطقه انجامیده است.

 در همین راستاست که ایفای نقش محمد بن زاید و نقش آفرینی کشور به ظاهر کوچک و تجاری امارات در بحران یمن و سایر حوادث منطقه، معنا می شود.

 با روی کار آمدن یک جریان بی تجربه و جوان، قدرت طلب و تندوری کاملا وابسته به امریکا قطعه های این پازل را تکمیل می کند.

 فرضیه دوم به ما می گوید این کودتا یک سناریوی ماجراجویانه توسط خود اردوغان بوده است تا بتواند با ایجاد یک فضای خاص امنیتی ضمن بالا بردن ضریب امنیتی و فشار سیاسی بر جریانات رقیب، معارض و دشمن خود در ترکیه به قلع و قمع آن ها بپردازد تا با یک وحدت ملی ساختگی اما نسبتا پایدار سیاست های قدرت طلبانه خود در همسویی با جبهه شوم و مثلث شرارت (امریکا، صهیونیسم، ارتجاع) پیش ببرد.

اردوغان که در این سالها با شوهای تلویزیونی اش در برابر رژیم صهیونیستی، نمایش های پادشاهی و برگزاری جشن ها و رفتارهایی مانند سلاطین عثمانی و برپایی یک انتخابات پرسر و صدا نتوانست یک دولت قدرتمند تشکیل دهد و مجبور به ائتلاف با سایر احزاب شد، این روزها به فکر چاره افتاده است، ارسال پیام برای دولت بشار اسد و با نزدیک شدن به روسیه و برقراری مجدد روابط آشکار با اسراییل سعی در همراه کردن قدرت های منطقه ای با خود دارد تا از فشارهای خارجی خود بکاهد.

با رصد وقایع و مواضع اردوغان و آرامش او احتمال این سناریو دور از ذهن نمی باشد. حرکات اردوغان این گونه تفسیر می شود که او با این کار و در ادامه دستگیری های قبلی که به بهانه فساد اقتصادی انجام شد با استفاده از فضای مطالبات عمومی ایجاد شده در پساکودتا، این مرتبه، خود را یکبار برای همیشه از شر مخالفان ایدئولوژیک خود خلاص خواهد کرد.

اردوغان نشان داده است که برای کسب محبوبیت و تبدیل شدن به آتاتورک قرن بیست و یکم از هیچ کاری ابا نداشته حتی اگر بر لبه پرتگاه امنیت ملی قدم بگذارد و سرنوشت ترکیه نوین را با ماجراجویی ها و ریسک های بسیار به دنبال خود به این سو آن سو بکشاند.

 فرضیه سوم دست داشتن خارجی هاست که به ظاهر ضعیف تر از دو نظر قبلی می باشد، به دلیل عدم اعلام حمایت صریح کشورهای خارجی از کودتاگران، بلکه اتخاذ مواضع کاملا همسو با اردوغان توسط بیشتر کشورها و همسایگان کمتر قابل توجه می باشد، اما پرداختن بعضی از شبکه های عربی مورد حمایت عربستان و شبکه روسیه الیوم و برخی شبکه های دیگر به اخبار کودتا از نگاه و مصالح کودتاگران، نشان از نوعی رضایت بعضی از بازی گران منطقه ای و بین المللی از بحران کودتا در ترکیه است.

در این میان خبر رسانی تقریبا سریع، شفافو بی طرفانه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و مواضع به موقع مسئولان جمهوری اسلامی به نوعی اعلام حمایت از دموکراسی مردمی و اعلام برائت از دخالت در امور همسایه غربی تفسیر می گردد.

فرضیه چهارم، به نظر می رسد حوادث اخیر بخشی از یک سناریو بزرگتر از ذهن و برنامه ریزی اردوغان باشد، به این صورت که اگر با نگاه پلیسی به موضوع بنگریم، اولین سوال اینست که این کودتا منافع چه کسانی را تامین کرده و منافع چه جریاناتی را به خطر می انداخت؟

آیا با روی کار آمدن کودتاچیان تغییری به نفع محور مقاومت روی می داد یا احتمال شعله ورشدن بیشتر آتش جنگ مذهبی و اختلافات قومی در منطقه می رفت؟

آیا کودتاچیان دشمنان رژیم صهیونیستی یا کشورهای مرتجع عربی بودند و با هدف ایجاد یک جبهه مقابله با استکبار دست به کودتا می زدند؟

یا با توجه به شواهد و قرائن به ظاهر وابسته به جریان فتح الله گولن و مرتبطین امریکا و دشمن تندروی مذهب شیعه و اسلام ناب به شمار می رفتند؟

با توجه به اینکه این کودتا حتی حداقلی ترین مشخصه های کودتاهای موفق گذشته در ترکیه و سایر کشورهای منطقه، مانند: پشتیبان خارجی، صراحت، خشونت و خونریزی شدید، جدیت و شدت عمل، عوامل با روحیه بالا، هدفمندی و برنامه استراتژیک، دارا نبود

می توان اینگونه برداشت کرد که دست پشت پرده، یا با نگاه ماجراجویانه اردوغان دست به ریسک کودتا زده و یا بدنبال اجرای پروژه ای عالی تر از سطح اردوغان و ترکیه بوده است.

همانطور که همگان می دانند برنامه تغییرات در منطقه غرب آسیا از مهمترین اهداف استکبار در منطقه می باشد و ثالوث(مثلث) شرارت در منطقه غرب آسیا طرح های بسیار جدی زیر سر دارد، این پروژه ها که با هدف از هم پاشیدن انسجام محور مقاومت و پس از آن تضعیف و انهدام آن دنبال می شود. این موضوع با برنامه های مبتنی بر صبر استراتژیک امریکا مبنی بر عدم صراحت و دخالت مستقیم در حوادث منطقه نیز هم خوانی داشته، موضوع داغ نگه داشتن تنور حوادث سریع و روز افزون در منطقه و فراموشی قضیه فلسطین را نیز متصور می گردد.

 پس می توان اینگونه فرض کرد که کودتای اخیر نیز بخشی از سناریوی الگوریتمی و دو سر مثلث شوم و ثالوث شر در منطقه بود و به نوعی طراحی شده بود که چه کودتا موفق شود چه شکست بخورد منافع استکباری این جبهه و مثلث شوم در منطقه محقق گردد.

در ادامه خاطر نشان می کنم فارغ از اینکه کدام یک از فرضیه ها صحیح و سناریوی حقیقی داستان است، این کودتا برای دولت اردوغان دارای پیامدهای زیر است که با توجه به فرصت طلبی او به دستاورد تبدیل خواهد شد:

- شکست این کودتا موجب ارتقای عمودی موقعیت اردوغان در بین مردم و احزاب سیاسی در آینده خواهد شد و به تقویت نقش او در تحولات آینده منجر می گردد. به نظر می رسد در پس نافرجامی کودتا شرایط به این صورت تغییر کند که اردوغان با دست مایه ممانعت از تکرار چنین اقداماتی و به منظور حفظ وحدت ملی و توسعه کشور و به بهانه کودتا موضوع تغییرات قانون اساسی و انتقال همه قدرت به ریاست جمهوری را با جدیت دنبال خواهد کرد.

- این کودتا فرصتی را برای تکمیل پروژه گولن زدایی و تسویه در ساختار نظامی، امنیتی، و قضایی تکمیل خواهد کرد و در روزهای آینده با آرام شدن اوضاع شاهد در اولویت قرار گرفتن این تغییرات و تسویه ها خواهیم بود.

- صرف نظر از ابعاد داخلی پیامدهای این کودتای موهوم، موضوع در چارچوب  منطقه ای قابل بررسی می باشد، شکست ترکیه در تحقق اهداف و سیاست های منطقه ای خود و ناکامی و ناامیدی ثالوث شر از قبل جریان تکفیری داعش و تقویت جبهه مقاومت در مقابل آن موجب گردیده است تا رویکرد جدیدی نسبت به سیاستهای منطقه ای ایجاد گردد، در این رابطه ثالوث شر و متحدین شوم آنها برآنند تا شرایط داعش را همانند سیاست طالبان و القاعده، سیاست ظاهرا رکود عملیاتی فرض نموده و سناریوی همراهی و مساعدت در تغییر شرایط برای داعش (مقابله با داعش  با هدف ظاهری مبارزه با آن و در حقیقت به دنبال تغییر شرایط آن) از حالت جبهه ای و خلافت سرزمینی به شرایط تشکیل سلول های مخفی وسیع و تداوم اقدامات تروریستی به ظاهر بی نظم، خشن و پراکنده اما هدفمند و راهبردی در مناطق مختلف تبدیل نمایند.

اقدامات تروریستی در روزهای اخیر در فرانسه، بغداد، امریکا، بنگلادش و ... همه حاکی از این تغییر نگرش و رویکرد راهبرد عملیاتی داعش می باشد.

ازین رو به نظر می رسد در این رابطه نقش ترکیه در کنار عربستان به عنوان قدرتهای فراملی منطقه ای با همراهی امارات (قدرت ملی منطقه ای) در سناریوی جدید مثلث شوم در آینده تحولات منطقه ای حائز اهمیت بسیاری می باشد. مثلث شوم از اجرای این سناریو به دنبال آن است که خود را به عنوان نماد و جبهه بر حق مبارزه با تروریسم و افراطی گری معرفی نماید تا در ورای آن بتواند به موقعیت و جایگاه انقلاب اسلامی به عنوان نماد محور مقاومت ضربه زده و آن را تضعیف نماید.

در این چارچوب می توان گفت که به رغم چالش ها و مشکلات زیاد در روابط آمریکا و روسیه نزدیک سازی این دو قدرت فراملی بین المللی در موضوعات مشترک منطقه ای از جمله سرنوشت سوریه، داعش و ... قابل تصور می باشد.

با نگاهی بر اتفاقات روزهای اخیر مانند نزدیکی منافقین به عربستان، دیدارهای سران عرب و ترک با مقامات رژیم صهیونیستی، اظهارات سران کردستان عراق بر پایه سناریوهای طراحی شده توسط دشمن، تمرکز اصلی بر بحران آفرینی همه جانبه در منطقه و انتقال کانون بحران از کنار مرزهای فلسطین اشغالی به پیرامون و درون جمهوری اسلامی در ابعاد امنیتی، اقتصادی، مدیریتی، فرهنگی و سیاسی پیش بینی می گردد.

 با توجه به تجربه های قبلی نظام در رویارویی با بحران های  منطقه ای که در ابتدا آنها نیز موهوم و مبهم دیده می شدند، نظیر بحران جنگ نفت، اشغال عراق، جنگ سی و سه روزه و بحران اخیر سوریه، انسجام داخلی، تقویت موقعیت دولت ملت و گوش فرا دادن به رهنمودهای سکان دار انقلاب اسلامی می تواند همانند گذشته با تبدیل نمودن تهدیدات بالقوه به فرصت های کارآمد راهبردی، به گونه غیر قابل تصور به نفع انقلاب اسلامی و محور مقاومت ختم به خیر گردد.

در اینجا یادآوری فرمایش مقام معظم رهبری در مورد تغییرات هندسه قدرت در منطقه خالی از لطف نمی باشد و نگارنده نیز بر همین مبنا در طی سال گذشته به کرات به این موضوع اشاره نمودم که آب شدن جزیره های قدرتهای یخی منطقه آغاز شده است و زوایا و اضلاع قدرت در حال جابجایی بوده، نوع و شکل جدیدی از هندسه قدرت درحال شکل گیری است و مهمترین امر در این میان، درک درست از نقش جمهوری اسلامی و نقش آفرینی بیشتر و در شان انقلاب اسلامی در شکل گیری و تشکیل این نظام نوین می باشد. متاسفانه با توجه به نگاه و رویکرد انفعالی و برون گرا و اعتماد بیش از حد برخی به غرب، ناخوداگاه باعث بسته شدن چشم های ما بر روی حوادث، رفت و آمدها، زد و بندها و تحولات منطقه غرب آسیا شده است، بصورتی که هیچ یک از دستگاههای نظام رخدادهایی مانند، بحران سوریه، پیدایش داعش، جنگ یمن، تسخیر چند روزه بخش عظیمی از عراق توسط داعش، کودتا در خانواده آل سعود و کودتای ترکیه را پیش بینی نکرده و گاهی حتی مواضع اشتباهی در مقابل آنها اتخاذ نمودند!

امیدواریم در روزهای آینده با روشن شدن ابعاد دیگر این حادثه عجیب بتوانیم به بررسی و تحلیل دقیق تری از تحولات برسیم تا بتوانیم با نگاه جامع تر و کامل تری چشم به آینده داشته و در برابر تمام پروژه های مثلث شر آمادگی لازم و برنامه ریزی کافی داشته باشیم./مهر