سند پرافتخار آزادسازی خرمشهر، تاریخی از بارزترین جلوه‌های نصر الهی، برای اثبات پایداری،ایثار و جاودانگی ملتی است که همواره در صحنه‌اند.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) منطقه کویر، 35 روز گذشت ، 35 روز از پایداری و مقاومت ملت، آئینه‌ای از جهاد آگاهانه و شجاعت مظلومانه ، کارون دیگر آرام نیست،شهر پُر است از صدای خمپاره‌ها، نخلستان‌ها با صدای چرخ تانک‌ها، هم آهنگ شده‌اند.

مقاومت در برابر تجاوز دشمن

خرمشهر در تکاپوست، در مقاومت، مسجد جامع خرمشهر،قلب شهر است، چونان که مادری فرزندان خویش را زیر بال و پر گرفته پناه بی‌پناهان شده، تا هست مظهر ماندن و استقامت است، مدفن آرزوهائی است که بار دیگر جان خواهند گرفت.

مسجد همه خرمشهر است، اکنون زمان مقاومت است، این درحالی است که مردم برای این تهاجم و تجاوز آمادگی ندارند، اما می‌جنگند، آن هم با دست خالی، با سلاح عزم و ایمان، آنگونه که این حماسه بر برگ زرین تاریخ ثبت می‌شود.

اشغالِ خرمشهر

سرانجام خرمشهر خونین شهر می‌شود و ماندن در خرمشهر معنای شهادت پیدا می‌کند، روزهای تاریک و پُردرد اسارت فرا می‌رسد، نخلستان‌ها می‌سوزند و همراهش مردم هم در مسجد، غرق خون می‌شوند. آری ، 4 آبان سال 59 ، حادثه تلخ اشغال خرمشهر را در ذهن‌ها تداعی می‌کند. روزهای غربت در حال گذرند ، بیشتر مدافعان شهید می‌شوند و بعضی هم ناگزیر به آن سوی خرمشهر کوچ می‌کنند.

مردان خدا هرگز نمی‌میرند! مردان خدا هرگز نمی‌میرند، غیورمردان به پا می‌خیزند، اکنون زمان، زمانِ بیرون راندنِ دشمن بعثی از خاک وطن است. عملیات بیت‌المقدس می‌رود تا دودمان روباه صفتان گول خورده را به باد دهد. می‌رود تا انتقام خون‌های ریخته شده خونین شهر را بگیرد و روح زندگی را در کالبد شهر بدمد.

فتح خرمشهر و شادی ایران از روز دهم اردیبهشت سال 61 ، طي 4 مرحله، عملیات بیت‌المقدس انجام می‌شود، برای نخستین بار از آغاز جنگ تحمیلی ، ایران در موضع قدرت قرار می‌گیرد و در زمانی کمتر از 24 ساعت، بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی درمی‌آیند. سرانجام در روز سوم خرداد 1361 خورشیدی ، پس از19 ماه اشغال، بار دیگر خرمشهر توسط رزمندگان اسلام فتح می‌شود و پرچم اسلام بر فراز مسجد جامع و پل تخریب شده این شهر به اهتزاز در می‌آید. خبر آزادسازی خرمشهر به سرعت همه ملت مسلمان ایران را در نقطه نقطه کشور غرق در شادی و سرور می‌کند و مردم ایران با حضور در مساجد نماز شکر بجای می‌آورند و ندای الله اکبر سر می‌دهند.

به سراغ یکی از یادگاران روزهای فتح خرمشهر می‌رویم.، سردار محمدرضا حسنی سعدی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمان که درست در همان روزهای آغازین عملیات بیت‌المقدس به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمد. حسني سعدي مي‌گويد: در عملیات بیت المقدس سازمان رزم لشکر قهرمان استان کرمان تیپ ثارالله بود که با تیپ مستقل 58 ذوالفقار ادغام و عملیات را آغاز کرده بود. استان کرمان در این عملیات مجموعاً 246 شهید و تعداد زیادی زخمی واسیر تقدیم انقلاب کرده است. عملیات بیت‌المقدس بزرگترین ، والاترین و زیباترین عملیات و اوج افتخار قله عملیات هشت سال دفاع مقدس است. دشمن در عملیات بیت‌المقدس تنها برای حفظ خرمشهر، حدود 36 هزار نیرو بکار گرفته بود. فتح خرمشهر محصول اخلاص،عملکرد، وحدت و توکل نیروها و رهبري دینی انقلاب بود. محصول تدبیر شهیدانی چون صیاد شیرازی ، شهید خرازی ، احمد کاظمی و شهیداني از كرمان همچون تقی ابوسعیدی ، حمید عرب‌نژاد، حمید ایرانمنش، آبوند، معافی و دیگر شهداء است. شهید صیاد شیرازی در کتاب ناگفته‌های جنگ می‌گوید: وقتی شهید خرازی با کد رمز به من گفت ما 750 نیرو با زحمت آماده کردیم، اجازه حمله می‌دهید؟ یک جرقه الهی در ذهن من زده شد و من گفتم حمله کنید. به محض گفتن این حرف استرس سراسر وجودم را فرا گرفت، چندین شب نخوابیدم،نگران بودم،در همین حین دیدم دوباره شهید خرازی تماس گرفت و با کد رمز گفت هم اکنون گروه گروه نیروهای بعثی در حال اسیر شدن هستند." این در حالی بود که نیروهای عراقی در طی 19 ماه ماندن در خرمشهر استحکامات خود را آماده کرده بودند و حتی مهمات و غذایشان نیز به اندازه شش ماه ذخیره شده بود. لطف خدا ، توکل بر او و اخلاص و تدبیر حضرت امام خمینی (ره ) باعث شد این سنگر به ظاهر نفوذ ناپذیر ظرف چند ساعت به دست نیروهای انقلابی ایران بیفتد. سرلشکر وفیقِ سامرایی رئیس اطلاعات ارتش عراق در «کتاب ویرانیِ دروازه شرقی» می‌گوید: پس از فتح خرمشهر ، صدام تمام فرماندهان لشکر را به دور خود جمع کرد و از آنهها انتقاد كرد. حتی ناسزا گفت و آب دهان به رویشان انداخت. یک نفر از فرماندهان گفت: اگر ما بمب شیمیایی در خرمشهر استفاده می‌کردیم نیروهای خودمان نیز از بین می‌رفتند.، صدام با این حرف عصبانی شد و لنگ کفشش را درآورد و بر سر آن فرمانده زد و گفت: به درک نیروهای خودمان کشته می‌شدند، خودت هم باید کشته می‌شدی و سپس حالش بهم خورد و افتاد."

اگر لطف خدا ، امید به او ، اخلاص در عبادت و بندگی خدا نبود ، هرگز خرمشهر آزاد نمی‌شد. خاطره ابراهیم نجفی، رزمنده 57 ساله عملیات بیت‌المقدس هرگز از ذهنم دور نمی‌شود. این رزمنده از نیروهای میناب بندرعباس بود که الان خانواده‌اش در رودان ساکن هستند. او با اینکه چندین بچه و نوه داشت و موهایش سفید شده بود ، تا آخرین لحظه عمرش در مقابل نیروهای بعثی مقاومت کرد و حاضر به تسلیم نشد. تمام فشنگ‌هایش را شلیک کرده بود و وقتی دشمن به او نهیب می‌زد اسلحه‌ات را بیانداز ، اسلحه اش را نینداخت. وقتی دشمن به او نهیب می‌زد جلو بیا و دستهایت را بالا بگیر، جلو نرفت، از کلوخ‌های خاکریز برداشت و به سر نیروهای بعثی زد که همین حرکت او باعث شد او را به رگبار ببندند. پشت پیراهنش با ماژیک قرمز نوشته بود " مسافر کربلا " ، واقعاً هم مسافر کربلا بود. روز دهم اردیبهشت‌ماه 61 و در حالی که مجروح شده بودم، اسیر شدم و بعد از هشت سال و سه ماه و 20 روز با دعای خیر مردم به آغوش گرم وطن بازگشتم. اسرا در اردوگاه «عنبر» استان «الانبار» خبر آزادی خرمشهر را مخفیانه از رادیو ایران گرفته بودند که به همه اعلام کردند. آن روز اسرا سر از پا نمي‌شناختند ، آنقدر خوشحال بودند که این خوشحالی را حتی از نگاهشان هم می‌شد فهمید. اکنون 30 سال از فتح خرمشهر، این حماسه ملی می‌گذرد ، خرمشهر دیگر برای ملت ما یک شهر نیست بلکه تاریخ گویایی از مقاومت ، ایثار و پیروزی سرزمینی است که برای وجب وجب خاکش خون هزاران هزار شهید ریخته شده است.

گزارش ازخبرنگار ايسنا: مریم بهادری