شرح دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام حسن محمودی رییس دفتر حضرت آیت الله جوادی آملی در آمل بدین شرح می باشد:

 

کمال نیوز: اللهمّ افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَكَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَكاتِكَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِكَ واسْكِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِكَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین


خدایا بگشا به رویم در این ماه درهاى فضلت و فرود آر برایم در آن بركاتت را و توفیقم ده در آن براى موجبات خوشنودیت و مسكنم ده در آن وسط‌هاى بهشت اى اجابت كننده خواسته‌ها و دعاهاى بیچارگان.
شرح:
از معانى فضل، عطاى بيش از استحقاق است كه اين عطاى بيش از استحقاق را حضرت حق نسبت به بندگان مؤمنش از باب رحمت و كرم و بزرگوارى‏اش جريان مى‏دهد و مجراى جريان اين عطاى بيش از استحقاق هم ايمان و عمل و اخلاق و توبه بنده مؤمن است.
عبد از خود چیزی ندارد و خود را مالک هیچ چیز نمی داند بلکه می گوید: انت المالک و و انا المملوک، خدایا تو مالکی و من مملوک تو هستم. بنابر این، وجود خود و همه آثارى كه از هستى‏اش ظهور دارد را از فضل و کرم خدا می داند، هر عمل‏ خيرى كه انجام مى‏دهد و هر حالت و اخلاق حسنه‏اى كه بكار مى‏گيرد و هر قدم مثبتى كه برمى‏دارد و مايه مادى و معنوى و توفيقى كه رفيق راه اوست همه و همه از ناحيه خداست و اگر با دقت عقلى بنگرد مى‏يابد كه مالك خود و جان و دل و حيات و هستى و عبادات و آثار مثبت خود نيست و بر اين اساس از حضرت حق نسبت به ذره‏اى از اعمال و اخلاق و كارهاى خيرش هيچ طلبى ندارد.

چه لُطف بود كه ناگاه، رشحه قلمت‏    حقوقِ خدمت ما، عرضه كرد بر كَرَمت؟
    

نگويم از منِ بى‏دل، به سهو كردى ياد    كه در حساب خِرَد، سهو نيست بر قلمت‏
    
كنايه از اينكه: محبوبا مرا لياقت عنايتها و الطافت نبود، امّا به ناگاه توجّه كردم و ديدم كه مى خواهى با نفحاتت مورد لطفم قرار دهى، و به بندگى خويش بپذيرى‏ام.
الهى! كه عنايتت بر عالم پايدار باد! (كه هست)، نمى‏توانم بگويم: به سهو ياد از من فرمودى؛ زيرا عقل اجازه نمى دهد چنين سخنى را بگويم، تنها مى توانم ادّعا كنم كه فضل و كَرَمت، علّت پذيرفتنت به خاكسارى‏ام به درگاهت شد؛ كه: «فَلَوْ لا فَضْلُ‏ اللَّهِ‏ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ، لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ»  (پس اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، مسلّماً از زيانبردگان بوديد.
به جدّ و جَهد چو كارى نمى رود از پيش‏    به كردگار رها كرده، بِهْ مصالحِ خويش‏
    
حال كه كوششهاى تو براى رسيدن به كمالات روحى و قرب جانان نتيجه اى دربر ندارد، بهتر آن است كه مصالح خود را به اختيار دوست واگذارى.
انسان مؤمن نباید بكلّى از مجاهده بايد چشم بپوشد، بلكه مى خواهد بگويد:  عاشق، نبايد اعتمادش به جدّ و جهدش باشد، زيرا اهل طريق الى اللَّه را شايسته آن است كه از اراده و اختيارى كه پروردگار به ايشان داده، براى دست يافتن به قرب جانان استفاده كنند، و از كوشش و مجاهده و عمل به وظيفه عبوديّت كوتاهى ننمايند؛ كه: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا، لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (و آنان كه در [راه‏] ما بكوشند، مسلّماً به راههاى خويش هدايتشان مى نماييم.)
تو از كجا و اميد وصال او ز كجا    به دامنش نرسد، دستِ هر گدا حافظ
    

تو را با بى‏بضاعتى از بندگى خالص او، لياقت وصالش نبود، كجا گدايان و تهيدستان را ممكن است خريدارى‏اش؟! كنايه از اينكه: اگر فضل و کرم تو نبود ما کجا توفیق ملاقتت را پیدا می کردیم.
قال رسول‏اللَّه صلى الله عليه و آله: لِلصَّائِمِ فَرْحَتانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ الْافْطارِ وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءَ رَبِّهِ
 «نبى مكرم اسلام فرمود: روزه دار دو خوشحالى دارد: هنگام افطار و هنگام ملاقات با پروردگار».
بُوَد كه لطف ازل رهنمون شودحافظ    وگر نه تا به ابد، شرمسارِ خود باشم‏
در گذشته همواره كارم عاشقى و از غير دوست چشم پوشيدن بود، سزاوار است همچنان به كار خود ادامه دهم تا شايد لطف ازلى‏اش دستگيرى‏ام نمايد، و به خويشم راه دهد و ديدارم حاصل شود؛ وگر نه تا ابد شرمسار اعمال خويش خواهم بود كه مانع ديدارش گرديده كه: «وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ، فَمِنْ نَفْسِكَ»: (و هر بدى به تو برسد، از خود توست.).
وگر نه او را لطف و عنايت به بندگان واقعى، بى انتهاست كه: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»  (هر خوبى به تو برسد، از خداست.
زراره كه از مهم ترين راويان حديث اهل بيت و شخصى عالم به احكام الهى است از حضرت باقر در رابطه با فضل و رحمت نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
 «فضل الله رسوله و رحمة ولاية الائمه:» فضل خدا پيامبر او و رحمتش ولايت ائمه عليهم السلام است. و از حضرت موسى بن جعفر روايت شد: «الفضل رسول الله و رحمة اميرالمؤمنين.»  فضل خدا به مردم پيامبر اسلام و رحمتش اميرمؤمنان است.
آرى اگر آفتاب هدايت پيامبر و نور ولايت اميرمؤمنان و امامان معصوم بر جامعه نتابد و اين بزرگواران از مردم دست گيرى نكنند، و با دريغ از ارائه معارف و حقايق دينى به مردم يارى نرسانند قطعاً اكثر مردم پيرو شيطان مى شوند، و سعادت دنيا و آخرت خود را از دست مى دهند، و از فيوضات رحمانى و رحيمى حضرت حق محروم مى شوند، ولى پيامبر و اميرمؤمنان براى هدايت ملت و دستگيرى از آنان، و مصونيت يافتنشان از وسوسه ها و فتنه ها و شايعات شيطان تا سر حد جان كوشيدند، و در اين زمينه به احسن وجه تكليف خود را ادا كردند،
تقاضاى بركات مادى و معنوى و فطرى‏
منظور از جمله‏ى دوّم: «وَ أَنْزِلْ عَلَىَّ فِيهِ بَرَكاتِكَ» بركات مادّى و معنوى و فطرى باطنى است. شرط نزول برکت بر مؤمن یا جامعه، بندگی است. هر جامعه ای که در مسیر بندگی حضرت حق قرار دارد در آن جامعه برکت مادی و معنوی نازل می شود. خداوند مى‏فرمايد:
- وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‏
و اگر اهل شهرها و آبادى‏ها ايمان آورده و تقوى‏ پيشه كنند، مسلّماً بركت‏هايى از آسمان و زمين را بر آن‏ها مى‏گشاييم [و عطا مى‏كنيم‏].
البته همانطور که در روزهای قبل اشاره شد، برکت با فراوانی مال فرق می کند. برکت آثاری مثل، نورانیت و آرامش قلبی، سلامتی جسم و روح، حسن خلق، میل به عبادت و بندگی خدا، نرم شدن دل و ...، دارد. که محصول آن جامعه و خانواده ی امن و دل آرام خواهد بود.  برخلاف مال بی برکت که موجب، قساوت و تاریکی قلب، بنده شیطان شدن، بد اخلاقی، فساد وفحشا، و... ، می شود که محصول تلخ آن، نا امن شدن جامعه و حریم خانواده و فاسد شدن دل است.
اگر میل به عبادت در ما نیست، یا خانواده و جامعه نا امن شد، اگر میل به انفاق و صدقه و خیرات در ما نباشد، بدانیم که مال و وقت و زندگی ما برکت ندارد چرا که اگر برکت داشت به مشتاق به اعمال خیر و صالح بودیم.
خداوند مى‏فرمايد:
- وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ و هركس از خدا و رسولش اطاعت كند، خداوند او را در بهشت‏هايى كه از زير [درختان‏] آن جوى‏ها روان است، داخل مى‏گرداند.
- إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ‏
به راستى كه تقوى‏ پيشگان در بهشت‏ها و چشمه‏هايى قرار دارند.
لذا در ادامه از حضرتش می خواهیم که ما را مؤفق به آنچه موجب رضای تو می شود بگرددان.
وقتی انسان تمام زندگیش به خدا گره خورده و در میسر اهلبیت علیهم السلام قرار گرفت. و خواسته ی خداوند را بر خواسته های خود و مردم ترجیح داد و از خود و خواسته های غیر الهی می گذرد به مقام رضا می رسد، یعنی می گوید «هرچه آن خسرو کند شیرین بود» با این منطق الهی، صاحب قلبی آرام و دلی مطمئن می شود که تنها و تنها با یاد و نام معشوق آرام و دلخوش است.
آسیه زن فرعون بود در قصر فرعون با آن همه زرق و برق باطل قصر، و دعوتهای ناپاک و اموال بی برکت فرعون، هیچ دلخوش نبود، بلکه در میان آن همه تاریکیهای ظالمانه، فقط با یاد حق دلش روشن و جانش آرام بود. وقتی که فرعون شکنجه اش می کند تا او را مسیر حق برگرداند به مسیر طاغوت بکشاند ولی آسیه تمام شکنجه های فرعون را برای رضای خدا تحمل می کند و خواست خدا را بر خواست همه ترجیح می دهد و جان به جان آفرین تسلیم می کند. قرآن می فرماید ؛آسيه در آستانه شهادت از خداوند خواست تا منزلى را در بهشت به او اختصاص دهد رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّة یعنی خدایا مرا در بهشت همسایه خودت قرار بده
همت عالی آسیه سبب شد تا دعایی زیبا و بلند داشته باشد و بهترین درخواست ها را از خدا بخواهد پس اگر ما امروز از خداوند خواستیم که ما را در بهبوهات جنت یعنی وسطهای بهشت جای دهد یک دعا و در خواست عالی و بلندی است که نباید از فضل خدا ناامید بود چرا که اگر او بخواهد ما را در بالاترین درجات نبهش مسکن می دهند