اي بساهندو و ترك هم زبان                     اي بسا دو ترك چون بيگانگان

پس زبان محرمي خود ديگر است                   همدلي از هم زباني بهتر است

                                                                                  (مولانا)

رهبري معظم انقلاب امسال را با تدبير دور انديشانه شان، سال دولت و ملت ، همدلي و همزباني نام نهاده اند.

اگرانسان ها در يك خانواده و يا در يك جامعه همدل، هم عهد و همراه نباشند، اگر چه با يك زبان با يكديگر سخن بگويند، اما از نظر معرفتي، زبان يكديگر را نمي فهمند، بقول علامه اقبال لاهوري؛

به خلوتي كه سخن مي شود حجاب آن جا             حديث دل به زبان نگاه مي گويند

گاهي شخص با يك نگاه حكيمانه بيش از يك كتاب حرف مي زند و بعبارتي بعضي افراد يكديگر را با زبان نگاه كشف مي نمايند. در معرفت ديني ما آمده است كه حضرت ختمي مرتبت مي فرمودند : بوي برادرم اويس را استشمام مي كنم. اين شامه شامه معنوي است و اما گاهي دو برادر با هم بيگانه اند، بمانند هابيل و قابيل ( فاصله ها تا كجاست ) لذاست كه اگر زبان ظاهر ( زبان سر) با زبان دل يكي نشود، آنوقت زيباترين وضعيت ارتباط ها رقم نمي خورد.

حرم امن الهي - جائي است كه زبان دل با زبان ظاهر يكي ميشود. بهمين دليل است كه هرچه انسان تعالي بيشتري پيدا كند بسمت وحدت پيش مي رود .از كثرت به وحدت و از پراكندگي به جمعيت خاطر و وحدت نهايي مي رسد و مي تواند مويد اسفار چهار گانه ملاصدرا شود.

عالم پر از صداي حق است. عالم روحانيت پر از صداي مليح، پر از غوغا و پر از زمزمه است كه البته گوش هايي هست كه اين صدا ها را مي شنود. ( چشم هائي كه مي بيند.)

بر ماست كه با يكديگر زيبا سخن بگوييم ، سخني كه بوي محبت و مهر از آن استشمام شود و عقل را قانع كند، زيرا آدمي هم واجد عقل است و هم واجد احساس، پاره اي سخن ها در اقناع عقل مي كوشند و پاره اي گفتار ها در انگيختن احساس ، شايد بي وجه نباشد كه گفته شود كاملترين سخن ها آنست كه هر دو جنبه وجود آدمي را قانع سازد. اما مهم ترين وجه سخن آن است كه شنيدن آن عقل را به تامل وا دارد و در نهايت به اقناع برساند.

دوست نزديك تر از من به من است            وین عجب تر که من از وی دورم

چه كنم با كه توانم گفت كه او                  در كنار من و من مهجورم

" گلستان سعدي "

لذا اگر جمعي و يا جامعه اي اهل تفكر و اهل انديشه نباشند بايد به فكر درمان اش بود. سخن گفتن و سخن خوب گفتن هنگامي مفيد  است كه شنونده داشته با شد. اگر شنونده نداشته باشد سخن در جايگاه خود به ظهور نمي رسد، زيرا انسان هيچگاه با ديوار، با سنگ، با حيوان و يا با نبات سخن نمي گويد، اما اگر انساني مانند نبات يا جماد و ... باشد يا به حرف گوش نمي دهد و يا گوش مي دهد و دل نمي دهد به قول ادبا، سخن نمي شنود، چون گوش باطنش كر است . ممكن است سعي كند حرف را گوش كند اما سخن از حوصله دركش بيرون است . زيرا گاهي انسان ممكن است با خواندن يك آيه از آيات قرآن مجيد متحول شود و گاهي نيز ممكن است ختم قرآن نمايد و چيزي ادراك ننمايد. بهمين دليل است كه دل بايد آماده باشد لذا پيچيدگي وجود انسان اين است كه برخي از آدمها در قالب تواضع ، تكبر مي فروشند . يعني انانيت و تكبر خود را در ظرف تواضع مي ريزند و به خورد ديگران مي دهند و گاهي احقر مي گويند و اكبر مي فروشند. دليل مي گويند، كبير مي فروشند، فقير مي گويند ، غني عمل مي كنند.

بهمين دليل است كه هر كجا تواضع است، صدق هم وجود دارد و تطابق ظاهر با باطن جلوه گر است و همه اينها به معرفت  مرتبطند، زيرا وقتي تطابق ظاهر و باطن نباشد نفاق خواهد بود.

در اينجاست كه لازمست آحاد جامعه در برخورد با هم به زبان فهم برسند. در آرمان هاي مقدسشان ( كه همانا ساختن جامعه اي بدور از هر گونه زشتي و پلشتي و يا با كاهش انواع آسيبها خواهد بود جامعه اي بر اساس احترام و اعتماد متقابل بين مردم ، بين مردم و مسئولين در همه حوزه هاي زندگي فردي ، زندگي اجتماعي ، زندگي مديريتي و ...همه بايد پاك دست و پاك چشم باشند و بدان شيوه عمل نمايند و...) به وحدت نظر و وحدت عمل برسند.

و اين مهم، ميسر نخواهد بود مگر آن كه مردم و مسوولين همدل و همزبان با شند و با همدلي و هم زباني راه سخت رسيدن به جامعه اي سرشار از فضيلت، پاكي، صدق و صفا و محبت و صميميت را دوشا دوش هم تا دستيابي به نتيجه صادقانه و عاشقانه ادامه دهند و براي رسيدن به اين مقصود همه مسوولند هم دولت و هم ملت.

خواجه حافظ مي فرمايد:

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت                      آري! به اتفاق جهان مي توان گرفت