اسماعیل رمضانی

سرپرست اداره تبلیغات اسلامی شهرستان آمل

دی ماه 1392

پیشگفتار
بارزترين نقش دين, حيات بخشيِ آن است, چرا كه با بنيادى ترين مؤلفه هاى حيات بشرى سر و كار دارد و هدف خود را زنده كردن انسان ها معرفى كرده است:

يا ايها الذين آمنوا استَجيبوا لله و للرسول إذا دعاكم لما يُحييكم;1 اى كسانى كه ايمان آورده ايد دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد, هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى خواند كه شما را حيات مى بخشد.
در اين راستا دين ماندگارترين پيام ها و دستورات را در راه رسيدن به هدف متعالى احياى روح و جان بشر عرضه كرده است كه توجه به آنها جوامع انسانى را از ركود و رخوت رهايى مى دهد و در راه رسيدن به آرمان هاى بلند و تابناك هدايت مى نمايد; در نهايت, هدف دين به وجود آمدن جوامع سالمى است كه اصول و قوانين الهى در آنها حاكم است و انسان ها در نهايت سرزندگى و پويايى به سر برند.

اين ميان يكى از حياتى ترين دستوراتِ الهى, همگرايى و وحدت است كه در موارد متعددى قرآن انسان ها را به يكپارچگى و يكى شدن فرا خوانده و از جدايى و تفرقه پرهيز داده است.2 معروف ترين آيه در اين باره آيه اعتصام است: واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرّقوا;3 و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.
رسول مكرم اسلام هم در موارد بسيارى مسلمانان را به همگرايى و برادر هم بودن دعوت فرموده است, در اين جا به ذكر يك روايت از آن وجود مقدس اكتفا مى كنيم, پيامبر اسلام(ص) فرمود:

ذمة المسلمين واحدة يسعى بها أدناهم;4 مسلمانان بر يك پيمانند و همه بر آن پايبندند.

و هم او فرمود: وهم يد على من سواهم…;5 همگى در صفى واحد در مقابل بيگانگان هستند).

براساس اين رهنمود روشن قرآن و هدايت‌هاى الهى پيامبر بزرگ اسلام, مناديان صالحى در طول تاريخ يكصد ساله مسلمانان نداى اتحاد و همگرايى مسلمانان را سر داده و راهكارهاى اجرايى اين پديده ميمون را ارائه داده و خود عملاً وارد ميدان كار شده و قدم هاى مؤثرى در عملى نمودن اين امر برداشته اند كه پيگيرى و استمرار اين اقدامات مى تواند سرنوشت مسلمانان را در آينده تحت تأثير قرار دهد و دست دشمنانشان را از بلاد اسلامى كوتاه و حيات قرآنى را به جوامع اسلامى ارزانى نمايد.

اهداف کلی تحقیق

بررسی و ریشه یابی عوامل تفرقه در بین مسلمین

اهداف جزئی تحقیق

  1. لزوم تحقیق در مورد عوامل تفرقه و اتحاد میان مسلمین
  2. بررسی راهکارها ی مناسب جهت ایجاد بستری در راستای تحقق زمینه های ایجاد وحدت میان مسلمین
  3.  آسیب شناسی عوامل تفرقه و تلاش در مسیر امحاء این عوامل
  4. شناسائی راههای تقویت بسترهای ایجاد وحدت
  5. تبیین راهکارهای ایجاد تعامل بیشتر بین امم اسلامی

اهمیت و ضرورت تحقیق
اتحاد و همگرايى مسلمانان با توجه به زمينه هاى فراوان همگرايى در بين آنان از يك سو و داشتن دشمنان مشترك و قسم خورده از ديگرسو ضرورتى انكارناپذير است; در اين باره به نكته اى اشاره مى شود كه خالى از دقت نيست.
اصولاً وجود همگرايى و اتحاد در جامعه, فرمانى است عمومى كه در قرآن از سوى خداوند صادر شده است و مسلمانان موظف به ايجاد رابطه و تعامل با غير مسلمانان و اهل كتابى شده اند كه در جامعه اسلامى زندگى مى كنند, چرا كه زمينه اين تعامل در جامعه وجود دارد, قرآن مى فرمايد:
تَعالوا إلى كلمة سواء بينَنا و بينَكُم ألاّ نَعبدَ إلاّ الله ولا نُشرك به شَيئاً;7 بگو اى اهل كتاب بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم.
خداوند به سبب وجود زمينه مشترك بين مسلمانان و غير مسلمانان, كه پرستش خداوند واحدى است, به مسلمانان شيوه گفتگو و تعامل با غير مسلمانان را تلقين مى فرمايد و از آنان مى خواهد در هنگام ارتباط با غير مسلمانان بر نقاط اشتراك و زمينه هاى مشابه تأكيد ورزند و از اين زمينه ها براى همگرايى و نيز براى رسيدن به اهداف مشترك استفاده كنند.
وقتى خداوند درباره غير مسلمانان به همگرايى فرمان مى دهد, بى شك درباره مسلمانان كه براى يك سلسله امور (كه بيشتر جزء فروع دين است) از همديگر جدا شده اند دستور الهى الزام آورتر و همراه با تأكيد بيشترى است. توجه به اوضاع كنونى در جهان و نقشه ها و توطئه هاى قدرت هاى استكبارى و استعمارى براى نابودى اسلام و مقابله با مسلمانان و غارت منابع و ذخاير مادى و معنوى آنان ضرورتِ همگرايى مسلمانان در صحنه بين الملل اهميتى بسيار مى يابد.
ابوزهره استاد برجسته دانشگاه الازهر و رياست دانشكده حقوق قاهره درباره ضرورت همگرايى مسلمانان مى گويد:
اين عصر, دورانى است كه دولت ها و كشورها با يكديگر متحد شده اند چون دريافته اند كه بدون اتحاد با ديگر ملت ها شكست خواهند خورد, لذا اتحاديه ها و پيمان هاى نظامى بينشان به وجود آمده است كه تماماً در دو اردوگاه شرق و غرب بوده, با اين حال آيا ما مسلمانان حق نداريم در يك اتحاديه روحانى و معنوى گرد آييم كه براساس غلبه سياسى و قدرت طلبى استوار نشده باشد, بلكه مبتنى بر ايمان و اطاعت خداوند باشد.8
از اين رو يكى از مسائل بنيادى و بسيار با اهميت براى مسلمانان در سطح سياست هاى جهانى و سياست هاى منطقه اى مسأله (همگرايى مسلمانان) است. براى تجديد عظمت اسلام و تأمين رهايى مسلمانان از چنگال جنايتكاران شرق و غرب, تنها راه, اتحاد اسلامى است

زمینه های ایجاد وحدت بین مسلمین

  1. دين اسلام
    اسلام به عنوان مجموعه اى از دستورات خداوند از مهمترين زمينه هاى همگرايى مسلمانان است, قرآن نيز دين اسلام را زمينه همگرايى دانسته است.
    مسلمانان چه شيعه و چه سنى هيچ هويتى آشكارتر و مهم تر از مسلمانى ندارند. اين هويت افتخارآميز را از دين اسلام كسب كرده اند و اين هويت همه وجود آنان است و با تمام وجود به آن تعلق دارند و اين مسأله نقطه عزيمت در تحقق وحدت و همگرايى بين مسلمانان است و مسلمانان همگى تحت عنوان دين اسلام داخل هستند و تعريفى كه از اسلام ارائه شده است شامل همه آنها مى شود.
    برخى در تفسير آيه واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقّوا گفته اند كه مراد از حبل الله دين اسلام است. در مجمع البيان آمده است:
    فى معنى حبل الله اقوال, احدها انه القرآن وثانيها انه دينَ الله الاسلام.17
    و در تفسير التبيان نيز آمده است:
    وفى معنى قوله بحبل الله قولان… وقال ابن زيد (حبل الله) دين الله اى دين الاسلام.18
    در تفسير روح البيان و تفسير صافى نيز به اين معنا اشاره شده است.19
    در زمينه وحدت بخشى دين اسلام اميرمؤمنان بيان كوتاه و رسايى دارند, مى فرمايد:
    وانما انتم اخوان على دين الله;20 واقعيت جز اين نيست كه همگى شما براساس دين خدا برادريد.
    اما دين يجمعكم;21 آيا دينى نيست تا محور اتحادتان باشد.
    امام شرف الدين در اين باره مى فرمايد:
    اجمع اخواننا اهل السنة على ان الاسلام والايمان عبارة عن الشهادتين والتصديق بالبعث والصلوات الخمس الى القبله وحج البيت وصيام الشهر والزكاة والخمس المفروضين وبهذا تعلن الصحاح الستة وغيرها;22 همه برادران اهل سنت متفق القولند بر اين كه اسلام و ايمان عبارت از شهادتين و اقرار به نبوت پيامبر و نمازهاى پنجگانه به سوى قبله و حج گزاردن و روزه يك ماه و پرداخت زكات و خمس واجب است و بر اين موضوع صحاح ششگانه اهل سنت صحّه گذارده اند.
    با توجه به اين شمول, همه مسلمانان تا مادامى كه پايبند اين امورند مسلمان حساب مى شوند و نمى توان هيچ گروهى از آنان را على رغم التزام به اين امور مسلمان ندانست و از امت اسلامى به شمار نياورد.
    هم او در مقدمه كتاب ارزشمند المراجعات مى گويد:
    من به سليم بشرى گفتم از جمله امورى كه ما ـ شيعه و سنى ـ بر آن اتفاق نظر داريم اين است كه هر دو گروه حقيقتاً دل در گرو اسلام پاك داريم.23
    پس يكى از محورهاى همگرايى دينِ واحد و يكى بودن دين مسلمانان است. در بيان محوريت دين در ايجاد وحدت بايد گفت كيفيت اين امر ممكن است به اين صورت باشد كه اسلام همه را به همگرايى فراخوانده و بهره گيرى از آموزه هاى دينى موجب وحدت است يا اين كه دين مقدس ترين عنصر در ميان مسلمانان است كه همگان آن را باور دارند و از اصول مشترك مسلمانان است يا اين كه صرفاً دين, واحد عامل وحدت است.
    در جمع بندى اين سه وجه بايد گفت كه دين براساس اين سه صورت, موجب همگرايى است و اگرچه برخى از مسلمانان در مواجه با احكام اسلامى قرائت هاى متفاوتى داشته اند, ولى اصل دين و التزام به دين واحد, عنصر وحدت بخش در جامعه اسلامى است.
    در پايان به اين نكته اشاره مى كنيم كه اسلام اين ظرفيت را دارد تا در پرتو هدايت هاى خود بين مسلمانان ايجاد همبستگى نمايد, همان طور كه در سال هاى نخست طلوع خورشيد اسلام, اختلافات موجود ميان قبايل حجاز و حتى اقوام خارج از جزيرةالعرب را پايان داد و آنان را به صورت امت واحده اى به جهان آن روز نمايان سازد.
    2. پيامبر اسلام(ص)
    از جمله محورى ترين امور در ايجاد همگرايى بين مسلمانان اقرار به نبوت پيامبر خاتم است. خداوند در قرآن, رسول خدا را محور وحدت عملى مسلمانان معرفى فرموده است:
    وما آتاكم الرسول فَخُذوه و ما نَهاكم عنه فانتَهوا.
    (ما آتاكم), شامل تمامى گفتار و كردار رسول خداست, چه ملاك و معيارى روشن تر و آشكارتر از اين كه خداوند بفرمايد: هر آنچه كه پيامبر انجام مى دهد انجام دهيد؟ ملاك سنجش و درستى و نادرستى اعمال, عمل رسول خداست كه در تأييد اين موضوع در جاى ديگر مى فرمايد (وما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى).
    براساس گفته بسيارى از دانشمندان (ما ينطق) ناظر به سخنان آن حضرت تنها نيست, بلكه شامل اعمال و كردار آن حضرت نيز مى شود. حال كه سخن و سيره پيامبر تنها ملاك سنجش است پس بايد حول اين محور گرد آمد و آن را زمينه اى مؤثر در اتحاد و همگرايى مسلمانان بدان دانست.
    امام على درباره نقش وحدت محورى پيامبر اسلام(ص) مى فرمايد:
    فَصَدَعَ بما أمِرَ به, بَلَّغَ رسالات ربّه, فلمّ الله به الصَّدع, ورتق به الفَتق, وألَّفَ به الشَّمل بين ذوى الارحام, بعد العداوة الواغرة فى الصدور, والضغائن القادحة فى القلوب;24 او (پيامبر اسلام(ص)) شكاف هاى اجتماعى را به وحدت اصلاح و فاصله ها را به هم پيوند و پس از آن كه آتش دشمنى ها و كينه هاى برافروخته شد در دل ها راه يافت و ميان خويشاوندان يگانگى برقرار كرد.
    و باز مى فرمايد:
    قد صُرَفَت نحوَهُ أفئدة الابرار, ثُنِيَت إليه أزمَّة الأبصار. دفن الله به الضغائن, وأطفأ به الثوائر, ألَّفَ به إخواناً;25 دل هاى نيكوكاران شيفته او گشته, توجه ديده ها به سوى اوست; خدا به بركت وجود او كينه ها را دفن و آتش دشمنى ها را خاموش كرد و با او ميان دل ها الفت و مهربانى ايجاد نمود.
    نقش پيامبر در ايجاد وحدت از دو جهت درخور پيگيرى است:
    الف. نخست آن كه پيامبر اسلام, فرستاده خداوند و تا قيامت پيامبر همه مردم مى باشد, از اين رو به عنوان پيامبر واحدى مورد پذيرش عموم مسلمانان است و لذا يكى از اصول مشترك همه مسلمانان محسوب مى شود. وحدت بخش بودن وجود پيامبر اسلام آن چنان برجسته است كه توجه دشمن مسلمانان را به خود جلب كرده است; كفار در جنگ احد براى شكستن روحيه مسلمانان فرياد برآوردند كه پيامبر كشته شده است, گروهى از مسلمانان تحت تأثير اين شايعه از معركه گريختند و اين نشان از آن دارد كه وجود پيامبر از مؤثرترين زمينه ها براى ايجاد همگرايى بوده است.
    اين نقش مؤثر هنوز هم استمرار دارد و پس از گذشت قرن ها هنگامى كه يك عنصر مزدور به ساحت مقدس پيامبر اسلام جسارت مى كند همه مسلمانان با حساسيت بسيار در مقابل اين عمل, عكس العمل گسترده و يكسانى نشان مى دهند و به همه اردونشينان استكبار جهانى اعلام مى كنند كه تحمل جسارت به ساحت مقدس پيامبر را ندارند و پس از گذشت قرن ها از ارتحال پيامبر, مرقد و مضجع شريف آن حضرت, زيارتگاه مسلمانان است و هيچ مسلمانى نيست كه به زيارت بيت الله الحرام مشرف شود, ولى به مدينه و به زيارت قبر مطهر پيامبر نرود و اجتماع عظيم مسلمانان در هر سال در ايام حج و زيارت بارگاه نبوى در كنار زيارت كعبه عظيم, نمايشى از همگرايى و وحدت كلمه مسلمانان حول اين محور مهم مى باشد.
    ب. جهت ديگر اين است كه پيامبر علاوه بر آن كه رسول خداست رهبر مسلمانان نيز هست. رهبر در هر جامعه اى مايه وحدت و همگرايى است و مى تواند نيروهاى موجود در آن جامعه را به سوى هدف واحدى هدايت كند; اميرمؤمنان على(ع) در اين باره مى فرمايد:
    إنما انا قطب الرحى, تدور عليَّ و أنا بمكانى فاذا فارقته استحار مدارها واضطرب ثقالها;26 بى شك من قطب آسيابم, چرخ هاى كشور بايد بر محورم هماره بچرخد و من در جاى خويش ثابت بمانم, اگر لحظه اى من جايگاهم را رها كنم مدارش سرگردان مى شود و سنگ زيرين آن به لرزش مى گرايد.
    بزرگ ترين دليل بر محوريت پيامبر در اتحاد مسلمانان, تفرقه آنان پس از ارتحال آن بزرگوار است, اميرمؤمنان(ع) در اين باره مى فرمايد:
    فَلَمّا مضى ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ تَنازع المسلمون الأمر مِن بعده;27 همين كه آن حضرت درگذشت مسلمانان به كشمكش پرداختند.
    از اين رو سيد شرف الدين بر اين محور وحدت تأكيد مى ورزد و در كلماتى كه پيشتر بدان اشاره شد بر محوريت رسول خدا در همگرايى مسلمانان از قول اهل سنت تأكيد مى ورزد و سيره عملى او گواه صادقى بر اين مدعاى او بود كه جشن ميلاد پيامبر اكرم را در روز 12 ربيع الاول, مطابق نظر اهل سنت, برگزار مى نمود.
    براساس همين محوريت است كه اهل سنت خود را پيروان پيامبر اكرم مى دانند و نام (سنت) را كه اشاره به سنت رسول خداست, خود نهاده اند و همه اهل سنت از چهار گروه تحت اين نام گرد آمده اند.
    3. كتاب آسمانى واحد
    ييكى ديگر از محورها و زمينه هاى همگرايى و اتحاد مسلمانان داشتن كتاب آسمانى واحد است. قرآن معتبرترين و تنهاترين قانون آسمانى در بين مسلمانان است و همه مسلمانان به اعتبار آن اقرار كرده اند.
    اميرمؤمنان(ع) با استناد به آيه اى از قرآن به محوريت قرآن و نيز سنت رسول خدا(ص) براى رفع اختلافات اشاره مى كند:
    وقد قال الله سبحانه: (فإن تنازعتم في شيء فردّوه إلى الله والرسول) فردُّه إلى الله أن تحكم بكتابه وردّه إلى الرسول أن نأخذ بسنَّته;28 خداى بزرگ فرمود اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و رسول بازگردانيد. بازگرداندن آن به خدا اين است كه كتاب او را به داورى بپذيريم و بازگرداندن به پيامبر اين است كه سنت او را انتخاب كنيم.
    اميرمؤمنان(ع) در كلامى ديگر دقيقاً به محوريت قرآن در ايجاد وحدت اشاره كرده است, امام درباره عالمانى كه در يك موضوع آراى مختلفى بنابر نظر شخصى خود ارائه مى دهند مى فرمايد:
    ترد تلك القضيّة بِعَينِها على غيره فيَحكم فيها بخلاف قوله;29 دعوايى درباره يكى از احكام را نزد عالمى مى برند كه با رأى خود حكمى صادر مى كند, پس همان دعوا را از ديگرى مى برند كه او درست برخلاف رأى اولى حكم مى دهد.
    سپس امام مى فرمايد:
    چگونه اينان در يك موضوع واحد, احكام متفاوتى مى دهند در حالى كه خداى آنها يكى است و پيامبر آنها يك پيامبر و كتاب آنها يك كتاب. حقيقت مسأله چيست؟ آيا خداوند سبحان آنان را به اختلاف امر كرده است و اينان اطاعت كرده اند يا اين كه آنان را از اختلاف نهى كرده, ولى آنان نافرمانى كرده اند.30
    امام در اين جا با توضيح بيشتر مطلب در كشف مايه اتحاد و بيان عامل اختلاف مى پردازد و مى فرمايد:
    آيا خداوند دين را ناقص قرار داده است و از اينان جهت اتمام آن يارى خواسته است يا اين كه خداوند دين را كامل قرار داده, ولى پيامبرش آن را به تمامه تبليغ و ادا نكرده است, در حالى كه خداوند مى فرمايد: (ما فرّطنا فى الكتاب من شىء), (فيه تبيان لكل شىء) و خداوند فرموده است كه بعضى از اين كتاب, بعض ديگر را تصديق و تأييد مى كند يا فرموده است اختلافى در آن نيست ـ ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافً كثيراً.31
    از اين بيان روشن امير بيان مى توانيم به اين نتيجه برسيم كه قرآن و دستورات آن, سراسر وحدت آفرين است و هر دستور آن فرمان ديگر را تأييد و تصديق مى كند و اختلافات موجود مى تواند با محوريت قرآن برطرف شود و مايه اختلاف را بايد در امور غير از دين و پيامبر و قرآن جستجو كرد و اين هر سه از اساسى ترين محورهاى اتحاد و همگرايى است و اين سه ركن اساسى مى توانند پايه هاى مستحكمى براى بناى كاخ اتحاد و همگرايى مسلمانان باشد.
    حال كه زمينه هاى همگرايى اسلامى روشن شد لازم است به امورى اشاره شود كه مى تواند با استفاده از اين زمينه ها در مسير ايجاد همگرايى به كار آيد, در اين قسمت به عوامل همگرايى مسلمانان اشاره مى كنيم.

عوامل تفرقه در بین مسلمین
چون موضوع همگرايى و اتحاد مسلمانان از مهمترين موضوعات مطرح در طول تاريخ اسلام بوده است و آثار و نتايج حياتى براى مسلمانان به دنبال داشته است دشمنان پيوسته كوشيده اند در راه تحقق آن موانعى ايجاد نمايند و اكثر اين دشمنى ها از خارج مرزهاى اسلامى بوده است; در بيشتر جدايى ها و تفرقه ها بين مسلمانان خواست و اراده بيگانگان مشهود و معلوم است. البته تلاش هاى پيگير دشمنان اسلام به گونه اى بوده كه به حضورشان نياز نباشد, موانع از درون جوامع اسلامى ظهور كرده و در داخل مرزهاى اسلام, كسانى دست به كار تفرقه افكنى و ايجاد شكاف در صفوف مسلمين شده اند. در راه همگرايى مسلمين موانع متعددى را شماره كرده اند, از جمله:
تعصب و تقليد كه در تعصب مذهبى و نژادى نمايان شده است; سياست هاى بيگانه; دور شدن مسلمانان از تعاليم اصيل اسلامى و پيدايش جهل و خرافات, بدعت و تقليد; منشأ سياسى توسط علما سوء و دربارى از يك طرف و زمامداران و حكام از طرف ديگر; اختلافات علمى و اجتهادى ميان علما كه به ميدان زندگى عمومى مردم برده شود; انديشه هاى هوس آلود و مسائل نژادى; سوءفهم; غفلت مسلمين; تهمت ها و افتراها; صهيونيسم; كمونيسم; نفوذ و رسوخ رذائل اخلاقى در ميان مسلمين; فرقه گرايى و مجادلات مذهبى; حكومت هاى وابسته و خودكامه.
در اين نوشتار به برخى از مهمترين موانعى كه بر سر راه همگرايى مسلمانان بوده است اشاره مى كنيم.
1. توطئه استعمار
مهمترين مانع در راه همگرايى مسلمانان, استبداد و استعمار است كه در ابعاد و چهره هاى مختلف و سياست هاى رنگارنگ خود, پاره اى از علل و عوامل ديگر تفرقه مسلمين را باعث شده اند. همان گونه كه اشاره شد دشمنى با اتحاد مسلمانان سابقه اى ديرينه داشته و ريشه هاى اين دشمنى را در روزهاى نخست حيات اسلام در مدينه مى يابيم, چرا كه همگرايى مسلمانان كه براساس خواست الهى و برآمده از تلاش پيامبر اسلام بود منافع گروهى را به خطر انداخته و با خواسته هاى نفسانى عده اى در تضاد و تزاحم بود, لذا بناى عداوت و سنگ اندازى در مسير تحقق جامعه آرمانى و به هم پيوسته مسلمانان گذاشته شد. پيوسته سعى مى شد پيوندهايى گسيخته گردد كه پيامبر سعى در ايجاد آنها داشت و از روز نخست براى تحقق آنها تلاش كرده بود. اين حركت ها منحصر به شبه جزيره عربستان و سرزمين حجاز و محدود به زمان صدر اسلام نشد, بلكه همراه با پيشرفت اسلام, كينه توزى ها نيز ادامه يافت و به صورت هاى مختلفى ظهور و بروز داشته است.
با كمال تأسف بايد گفت كه اين تلاش ها در عصر حاضر انسجام يافته تر و برنامه ريزى شده تر از قبل و با به كار گرفتن تمامى امكانات و ظرفيت هاى موجود و ابزار لازم براى دستيابى به اهداف خطرناك و سهمگين جان تازه اى گرفته و اتحاد مسلمانان را مورد هدف تيرهاى تفرقه قرار داده اند.
در اين باره نكته مهمى حائز اهميت است و آن اين كه هدف نهايى و اصلى استعمار كهنه و نو چيزى جز نابودى اصل دين نيست و اگر قرائت خاصى از دين را مى پذيرند و با قرائت ديگرى دشمنى ابراز مى كنند از سر ناچارى و اضطرار است تا از اين طريق اعتمادبخشى از مسلمانان را به خود جلب كنند و با وسيله قرار دادن همان گروه به اهداف شوم خود نايل آيند و با جمع بندى سخنان و حركات دشمنان در اين باره مى توان به اين نتيجه رسيد كه دشمنى آنان با اصل دين است و تا امكان نابودى دين و مقدمات آن فراهم نشود لحظه اى درنگ نخواهند كرد; از اين رو بر مسلمانان است كه با شناخت هدف واقعى دشمنان, دست از اختلاف بردارند و با اتحاد حول محورهاى وحدت بخش ـ كه مورد پذيرش و توجه همه مسلمانان است ـ در مقابل توطئه هاى بيگانگان ايستادگى كنند.
سيد شرف الدين با درك درست شرايط زمان و توطئه هاى استعمار, براى مقابله با آن قيام كرد و حركتى مبارك را آغاز كرد و از سال 1327 هجرى قمرى كه اثر ارزشمند و وحدت آفرين خود الفصول المهمة فى تأليف الامة را در راه ايجاد الفت و همگرايى بين مسلمانان نگاشت پيوسته در اين راه گام برداشت و اندكى فروگذار نكرد. او در سال 1329 هجرى قمرى به انديشه سفر كردن به مصر مى افتد تا در آن جا دست به كارى زند و در ساحل نيل به آرزوى خويش نايل آيد و تفرقه ها را بزدايد و جلو تبليغات و سمپاشى ها و خرابكارى هاى تفرقه افكنانه استعمارگران را بگيرد و در همين سال ها اوج كوشش هاى استعمار براى هرچه بيشتر كردن اختلاف ها و تفرقه ها و جدايى ها در ميان مسلمانان است.32 در اين باره جمله معروفى از سيد شرف الدين در اجتماع مصريان نقل شده است كه اشاره به اين موضوع دارد, او مى گويد:
فرقتهما السياسة فلتجمعهما السياسة;33 شيعه و سنى را از روز نخست, سياست (و مطامع سياسى) از هم دور كرد و اكنون بايد سياست آنان را كنار هم گرد آورد.
او مى گويد از ابتدا چيزى كه موجب جدايى مسلمانان شد سياست ها و برنامه ريزى هاى بيگانگان و به طور كلى استعمار بود و اكنون هم با سياست و برنامه ريزى براساس مصالح اسلام و مسلمين بايد مسلمانان را به اتحاد و همگرايى رساند.
2. عدم ژرف انديشى و سطحى نگرى
يكى از موانع همگرايى مسلمانان عدف ژرف انديشى عالمان دين و دانشمندان در مبانى و اصول اسلامى است, چرا كه شناخت درست مبانى و اصول در اين باره خود عامل وحدت و فراهم كننده زمينه هاى همگرايى است.
سطحى نگرى از بزرگ ترين زمينه هاى تفرقه و مناسب ترين وسيله براى پياده شدن نقشه هاى استعمار است, لذا دشمنان هميشه كوشيده اند مسلمانان را از تحقيق و پژوهش و ژرف انديشى باز دارند, چرا كه با ژرف گرى مى توانند به سرچشمه هاى زلال وحدت برسند و مايه هاى اختلاف را صرفاً در امور فرعى و جزئى بيابند و با گرد آمدن حول محور اصول به ريسمان استوار خدايى چنگ زنند.
بخشى از تلاش هاى مصلحان و نيك انديشان در صحنه تفاهم و همبستگى مسلمانان هميشه اختصاص به تعميق نگرش ها و بينش ها داشته است, مجاهدت هاى علمى شرف الدين و تدوين كتاب هاى متعدد به دست او گامى در اين راستا بوده است, همچنين در اين باره بايد به زحمات علامه امينى اشاره كرد كه با تأليف كتابى در بيش از 10 مجلد همه مسلمانان را به تعميق در واقعه غدير دعوت مى كند.
با نگاهى به آثار شرف الدين به خوبى درمى يابيم كه يكى از اهداف شرف الدين از نگارش اين آثار دعوت مسلمانان به ژرف انديشى است, چرا كه بسيارى از مسلمانان از استنادات تاريخى و روايى موجود در اين آثار پيشتر هم مطلع بوده اند, ولى آنچه كه كمتر بدان پرداخته شده است تعمق و تدبر در آنها بوده است. اين مسأله در كتاب المراجعات آشكارتر است, چرا كه هرگاه شرف الدين درباره موضوعى استناداتى ذكر مى كند و بناى تفصيل و شرح و بسط آن را ندارد شيخ سليم بشرى درخواست تفصيل آن را دارد و گويى آن چنان است كه پيشتر هم از آن مطلع بوده, ولى از دقت ها و تأملات شرف الدين لذت برده و به وجد آمده است آن جا كه مى گويد:
اما و عينك ما رأت عيناى ارشح منك فؤداً و لا اسرع تناولاً ولا سمعت اذناى بأرهف منك ذهناً ولا انفذ بصيرة ولا قرع سمع السامعين الين منك لهجة ولا الحن منك بحجة, تدفقت فى كل مراجعاتك تدفق اليعبوب, وملكت فى كل محاوراتك الافواه والاسماع والابصار والقلوب;34 به چشمانت سوگند, ديدگانم قلبى پر طراوت تر از قلب تو, ميوه اى گواراتر از ميوه وجود و بيان تو نديده و گوشم سخنى خوش تر از سخن تو و نافذتر از تو در بصيرت نشنيده, به گوش هيچ شنونده اى لهجه اى نرم تر از لهجه تو و نيرومند از حجت و برهان تو نخورده است. در تمام نامه هايت همچون محققى وارسته, نكات و ريزه كارى هاى آن را مراعات كرده اى و در محاورات و بحث هايت دهان و دل و چشم و گوش مخاطبان را مسخّر كرده اى.
در اين باره بايد گفت كه دور ماندن مسلمانان از تعاليم عالى اسلام يكى از خواست هاى دشمنان بوده است كه در اين راستا كوشش هاى بسيار نموده اند تا بر اثر بى اطلاعى از عمق معارف اسلامى با هم دشمنى ورزند و از سر جهل و سطحى نگرى همديگر را آماج تيرهاى سهمگين تكفير و تحقير قرار دهند, چنان كه از قديم گفته اند:
الناس اعداء ما جهلوا به; مردم دشمنى چيزى شدند كه به آن آگاهى ندارند).
در حالى كه دين مبين اسلام جهانيان را به علم و فراگرفتن دانش و تدبر و ژرف انديشى فراخوانده است و مردم را به دانش دوستى و دانشمندپرورى دعوت نموده است و در جاى جاى قرآن مجيد به تدبر و تفكر و انديشيدن و به مغز و لبّ مطالب و حقايق دعوت كرده است; استفهام هاى توبخى قرآن در اين باره دليل و گواه روشنى بر اين مدعاست.35
از اين رو براى بازگشت به مجد و عظمت درخور مسلمين بر تمام مسلمين به ويژه عالمان لازم است تا درباره دين و عقايد اسلام, علم و آشنايى صحيح و عميق به دست آورند و از هرگونه سطحى نگرى و اعتقادات سست و بى پايه پرهيز نمايند كه با اين كار هم توطئه دشمنان در دور نگه داشتن مسلمانان از علوم و معارف بى اثر مى ماند و هم خود به حقيقت دين مى رسند و از سرچشمه هاى پاك و نيالوده به اغراض و مقاصد شوم و هواى نفس سيراب مى شوند.
3. تعصبات مذهبى
در راه رسيدن به همگرايى اسلامى, تعصبات مذهبى يكى از موانع اين راه محسوب شده و مانع از فهم حقيقت مى گردد. بايد دانست مادامى كه همه افراد به ويژه عالمان و دانشمندان از شرح صدر و قدرت تحمل ديگران برخوردار نگردند از كشف حقايق باز مى مانند و گامى در اين راه برنمى دارند. تعصبات مذهبى از عوامل اساسى دور ماندن از حقيقت است و افراد را به پايبندى به خواست هاى شخصى و عدم انعطاف در شنيدن سحن و سوداى ديگران فرا مى خواند.
راه كشف حقيقت در كنار گذاشتن تعصبات مذهبى و احساسات و عواطف شخصى است و تا زمانى كه امر بر اين منوال باشد نمى توانيم در راه همگرايى مسلمانان گامى برداريم. در اين راه لازم است كه اختلافات را در محدوده بحث هاى علمى منحصر كنيم و از تعصباتى كه از نسل هاى گذشته تاكنون براى ما به ارث رسيده است و در اثبات آن هيچ سند و مدركى ما را يارى نمى كند دست برداريم و در اين راستا به ائمه معصومين و در رأس آنان اميرمؤمنان(ع) اقتدا كنيم و به شيوه هاى تعامل آنان با مخالفان اعتقادى خود توجه و عمل نماييم.36
مسأله تعصب و تقليد غير مجاز در امورى كه باب اجتهاد در آنها باز است در صدر اسلام نمونه اى نداشته و مسلمانان با اجتهاد آزاد و اختلاف نظر طبيعى به دور از دشمنى و جدايى و تعصب در كنار همديگر مى زيستند, ولى در دوره هاى بعد چهار مذهب حنفى و مالكى و حنبلى و شافعى كه در بين اهل سنت پيدايش يافت مكتب پيروان آنها تعصب به خرج دادند تا آن جا كه باب اجتهاد را به روى خود بستند و شروع به تقليد از آنان كردند, در حالى كه در زمان اين فقها و شاگردان برجسته آنان تعصبى نبود و هر دسته تنها خود را بر حق و ديگران را بر باطل نمى دانست, بلكه به افكار و نظريات يكديگر احترام گزارده بودند.37
اين تعصبات تا حدودى در پيوند با سياست و استعمار توانست موجبات تفرقه و جدايى امت اسلام را در دوره هاى بعد تا عصر كنونى فراهم نمايد. شيخ محمود شلتوت در ضمن فتواى تاريخى خود در اين باره مى گويد:
بنابراين سزاوار است كه مسلمانان اين حقيقت را دريابند و از تعصب ناحق و ناروايى كه در مكتب معينى دارند دورى گزينند, زيرا دين خدا و شريعت او تابع مكتبى نبوده و در احتكار و انحصار مكتب معينى نخواهد بود.38
ابوزهره ـ استاد دانشگاه الازهر و رئيس دانشكده حقوق قاهره ـ در اين باره مى گويد:
در نتيجه تعصبات مذهبى و قومى افتراق و اختلاف موجود ميان مسلمين در فكر و احساس و انگيزه و شعور آنان رخنه كرده به حدى كه يك مسلمان به مسلمان ديگرى كه با او در انگيزه فكرى اختلاف دارد به ديده دشمنى كه در كمين او نشسته است مى نگرد نه مخالفى كه هر دو در جستجوى حقايق شريعت الهى اند. تعصب, افكار مذهبى او را طورى گمراه كرده كه آنچه براى او اهميت دارد دفاع از فكر و انديشه خود و پيروى آن است, نه دفاع از دين و پيروزى دين و اهل يقين.39
4. اختلاف فتاوا (برداشت هاى متفاوت)
اختلاف بين علماى دين كه ناشى از باز بودن باب اجتهاد است يكى از عوامل و از جمله موجبات رشد و پويايى امت اسلامى است, اين شيوه را ائمه دين ترويج مى كردند و به اصحاب فاضل خود اجازه مى دادند تا با رعايت اصول و ضوابط اجتهاد به ارائه آراى علمى و فقهى بپردازند و در مواردى كه به آنان رجوع مى شود نظريات منطبق بر اصول شريعت را جهت راهنمايى و هدايت مخاطبان و مراجعه كنندگان ارائه نمايند.
اين گونه اختلاف ها مى تواند در نشر علوم مختلف مؤثر باشد و سير تكاملى علوم را يارى نمايد تا آن جا كه مى توان پاره اى از مسائل اختلافى را از نوع (اختلاف امتى رحمة) شمرد كه طبيعى و معمولى است و در مسائل جزئى هيچ ضررى ندارد, ضرر و زيان وقتى است كه اين اختلاف منجر به تفرق و پراكندگى گردد و مسلمانان از مرز برادرى خارج شوند. در منشأ اين اختلاف بايد گفت كه در قرآن كه اولين و بزرگ ترين مأخذ مسلمين است, گذشته از اصول عقايد و پاره اى مسائل تغييرناپذير كه ثابت هستند در بعضى از احكام و قوانين (جاى احتمال و اجتهاد) است و اين نخستين منشأ اختلافات فقها و قواعد نظرى و ارزيابى علل و مصالح مى باشد.40
همچنين دستورات پيامبر چون از ابتدا تدوين نشد و به طرق مختلف نقل و به نسل هاى بعدى رسيد چه از نظر سندى و چه از نظر محتوا يا الفاظ و عبارات و امثال آن باعث بروز اختلاف گشت. حتى در مواردى در قواعد مورد استفاده علما براى درك حقايق قرآن و روايت اختلاف وجود دارد, اما اين اختلافات كه سرچشمه اختلاف علماست به مقتضاى حكمت الهى مى باشد, زيرا چنانچه خداوند مى خواست مى توانست تمام احكام شرع و مسائل آن را به يك سبك نازل كند, ولى او مى دانست كه امور مردم به يك روش اصلاح پذير نيست41 به همين دلايل بود كه مالك پيشنهاد منصور خليفه عباسى مبنى بر ترويج و حاكم نمودن تنها فقه او و كنار زدن بقيه مذاهب فقهى را نپذيرفت.42
اين لطفى الهى است كه همواره امور امت اسلامى در كفه بررسى علمى و عقلى قرار دارد تا دچار خمود نشوند, اگر بنا بود مسائل فرعى و نظرى هم مانند اصول ايمانى, يقينى و قطعى باشد راهى براى تعقل و تفكر باقى نمى ماند.43
با توجه به اين مسأله است كه اختلافات در محدوده مسائل فرعى فقهى نمى تواند بر پيكره مسلمين ضربه اى تلقى شود, همان گونه كه تاكنون مسلمانان پيرو اهل سنت متشكل از چهار گروه فقهى متفاوت تحت همين عنوان وحدت و همبستگى داشته اند. شيخ محمود شلتوت رئيس وقت الازهر با استناد به اين كه اين مقدار از اختلاف مورد تأييد اسلام است فتواى مشهور خود در جواز تقليد از مكتب جعفرى را صادر مى نمايد. ايشان در پاسخ به سؤالى ـ كه از او پرسيده بودند آيا جناب عالى با اين نظر كاملاً موافقيد كه مثلاً پيروى از مكتب اماميه اثنى عشرى مغايرتى با دين ندارد ـ مى گويد:
آيين اسلام هيچ يك از پيروان خود را ملزم به پيروى از مكتب معينى ننموده, بلكه هر مسلمانى مى تواند از هر مكتبى كه به طور صحيح نقل شده و احكام آن در كتب مخصوص به خود مدون گشته پيروى نمايد و كسى كه مقلد يكى از اين مكتب هاى (چهارگانه) باشد مى تواند به مكتب ديگرى (هر مكتبى كه باشد) منتقل شود. مكتب جعفرى معروف به مذهب امامى اثنى عشرى مكتبى است كه شرعاً پيروى از آن مانند پيروى از مكتب هاى اهل سنت جايز مى باشد.44
5. اتهامات واهى و شايعات كذب
يكى ديگر از عوامل تفرقه يا موانع وحدت و همگرايى بين مسلمانان, اتهاماتى است كه مسلمانان به همديگر وارد مى سازند. ريشه برخى از نسبت هاى ناروا كه مسلمانان در طول تاريخ نثار همديگر كرده اند در هواهاى نفسانى و انديشه هاى هوس آلود و ريشه برخى ديگر از آنها در توطئه هاى استعمارى و استكبارى است كه با استفاده از زمينه هاى موجود در بين مسلمانان رواج داده شده اند, گاه اين افتراها به حدى مبتذل است كه مايه تعجب همه ـ چه شيعه و چه سنى ـ است, زيرا كه هيچ پايه و اساسى ندارد و از ساخته هاى دست بيگانگان است.
ريشه برخى ديگر از اين نسبت هاى ناروا و دروغ هاى بزرگ, ناآگاهى مسلمانان از يكديگر است و اين نوع نسبت ها با عميق تر شدن شكاف و جدايى ميان مسلمانان پيوسته رو به رشد و گسترش بوده اند, چرا كه دورى مسلمانان از همديگر و نبودن زمينه هاى تفاهم و گفتگو موجبات عدم شناخت از همديگر را فراهم كرده است. سيد شرف الدين با اشاره به وضعيت دردناكى كه مسلمانان بر اثر خصومت ها و دشمنى ها به آن مبتلا شده اند مى گويد:
افسوس و صد افسوس كه برادران مسلمان كه به يك مبدأ و به يك دين معتقدند حضورشان در پهنه حيات, هميشه حضورى خصمانه بوده است و پيوسته با هم درگير شده اند و چونان مردم بى فرهنگ, درگيرى را به اوج رسانيده اند… اين است جو اجتماعى نگرانى بار مسلمين در طول سال ها و سده ها و اين است مصيبت هايى كه از هر سوى ما را در ميان گرفته است, از پيش و پس و از راست و چپ و در اين ميان, قلم هايى كه به كار مى افتد… گاه قلم هايى است كه اميد هيچ چيزى به نوشته هاى آنها نيست و گاه قلم هايى است كه مزدور و گاه قلم هايى در گرو گروه گرايى و گاه دستخوش احساسات و در كشاكش اين اوضاع است كه جامعه اسلام به سقوط كشانيده مى شود.45
در اين باره در مقدمه كتاب النص والاجتهاد چنين آمده است:
نظر شرف الدين اين بود كه بسيارى از اختلافات سنى و شيعه پايه درستى ندارد, بلكه سرچشمه آنها دروغ ها و اتهام ها و تبليغاتى است كه در شرايط زمانى خاص مطرح شده سات و قدرت هاى سياسى گذشته آنها را اشاعه داده اند.46
در كتاب الفصول المهمة به برخى از موانع همگرايى بين مسلمين اشاره شده است. سيد شرف الدين در اين زمينه تكفير و تحقير شيعه و نيز روى برگرداندن از مذهب اهل بيت را از جمله عوامل دورى مسلمين و از جمله موانع همگرايى شمرده است.47 به نظر او شيعيان بدين سبب از برادران اهل سنت خود فاصله گرفته اند كه آنان به شيعيان اتهاماتى وارد مى سازند و همچنين به اين دليل كه اهل سنت از مذهب اهل بيت(ع) اعراض داشته اند. بى شك عوامل ديگر جدايى در ايراد اتهامات و نسبت هاى ناروا بى تأثير نيست, عواملى كه موجبات دورى مسلمانان را از همديگر فراهم نموده و بر اثر اين دورى, شناخت آنان از همديگر به حداقل رسيده و در اين حال توطئه گران با شايعه پراكنى, دروغ هايى را رواج داده و افكار مسلمين را نسبت به هم تحريك نموده و ناآگاهانِ مسلمانان خود رواج اين شايعات و اتهامات دروغ را در سطح وسيعى مرتكب شده اند و اين مسأله اختصاص به گروهى خاص نداشته و در ميان شيعيان هم افرادى يافت شده اند كه عهده دار نشر اكاذيب و وارد ساختن و رواج اتهامات به اهل سنت بوده اند و خواسته يا ناخواسته آتش بيار معركه جدايى و تفرقه بين مسلمانان شده اند و بدون در نظر گرفتن مصالح عالى مسلمانان اقدام به عميق سازى شكاف به وجود آمده بين مسلمانان نموده اند و اين اقدامات تفرقه افكنانه زمانى پايان خواهد يافت كه همه مسلمانان يك تصميم جمعى بر منع شايعه پراكنى و رواج اتهامات عليه يكديگر بگيرند و پيروان خود را به رعايت و اجراى اين تصميم ملزم نمايند, به اميد آن روز.

6- عدم آگاهي

يکي از عوامل تفرقه بين فرق مسلمين عدم آگاهي از عقايد و رفتار و اخلاق طرف مقابل است. عدم آگاهي موجب قضاوت بي‌جا مي‌شود.

هنگامي که علامه شيخ محمود شلتوت، شيخ الازهر فتوي جواز پيروي از مذهب اهل بيت را صادر کرد، برخي از متحجرين، به علت عدم آگاهي به اين اقدام اعتراض کردند. غزالي در اين باره مي‌گويد:

بياد دارم که روزي يکي از عوام با خشم و خروش از من پرسيد که: چگونه شيخ از هر فتوي داده است که تشيع مذهبي اسلامي و مانند ساير مذاهب است؟ من در جواب گفتم: تو از شيعه اطلاع داري؟ و از تشيع چه مي‌داني؟ او اندکي سکوت کرد و آنگاه گفت: ايشان گروهي از پيروان ديني غير از دين ما هستند گفتم: ولي من ديده‌ام که ايشان درست به مانند ما نماز مي گزارند و روزه مي‌گيرند. مرد با تعجب گفت: چگونه چنين چيزي ممکن است؟ گفتم: عجبتر اينکه ايشان درست مانند ما قرآن مي‌خوانند و پيامبر خدا را بزرگ مي‌دارند و فريضه حج را به جا مي‌آورند گفت: شنيده‌ام که آنها قرآني ديگر دارند و با اين انديشه آهنگ کعبه مي‌کنند که آن را مورد توهين قرار دهند!

در اين هنگام از سر تاثر و ترحم در او نگريستم و گفتم: تو معذوري زيرا بعضي از ما چيزهايي درباره بعضي ديگر مي‌گويند که منظوري جز هتک حرمت ايشان ندارند.

7- نويسندگان مغرض

بي‌شک آثار مکتبوب، تاثير مهمي بر فرهنگ سازي مسلمانان دارد، اگر نويسنده‌اي، نفاق و پراکندگي را در آثارش رواج دهد، جامعه نيز به همين سو پيش مي‌رود غزالي ضمن انتقاد از اين نوع نويسندگان مي‌گويد:

آن نويسندگاني که توجهي به اتحاد مسلمانان ندارند و يا مطالبشان کينه و اختلافات را تحريک مي‌نمايد، جرم بزرگي را مرتکب مي‌شوند.

8- يادآوري اختلافات گذشته

يکي از عوامل تفرقه بين مسلمانان دامن زدن به اختلافات گذشته و بزرگ‌نمايي آن است. در صدر اسلام خلافت، موضوع اصلي اختلاف بين مسلمانان گرديده و هنوز هم ادامه دارد. غزالي در اين باره مي‌گويد:

ما به طور ريشه‌اي عقب مانده‌ايم، اسلام چکار بايد بکند؟ وضع مسلمانان تاسف بار است. آنها تاريخ گذشته را به رخ هم مي‌کشند. اختلاف بين ابوبکر و عمر، بين ابوبکر و علي.

از نقطه نظر تاريخي اين موضوع ديگر پايان يافته تلقي مي‌شود، من فرزند امروز هستم. يادآوري ين مسائل چه مشکلي را حل مي‌کند جز آنکه آتش اختلاف بين نوادگان را دامن مي‌زند همان‌طور که بين اجداد بود، چه بدست آورديم؟ هيچ!

9- رها كردن صراط مستقيم و رفتن به راه‌هاي شيطان:

خداي تعالي فرموده است: «و لاتتبعوا السبل فتقرق بكم عن سبيله ذالكم وصّاكم به لعلكم تتقون»[انعام:153]؛ از راه‌هاي ديگر [جز صراط مستقيم] كه موجب تفرقه  و پريشاني شما است و شما را از راه خدا جدا مي‌كند، متابعت نكنيد. اين است سفارش خدا به شما، باشد كه تقوي پيشه سازيد.

از مفهوم اين آيه بر مي‌آيد، كه در پيش‌روي ما دو راه قرار دارد، يكي راه خدا و ديگري راه‌‌هاي شيطان كه كوچه و پس‌كوچه‌هاي بسياري دارد. اگر مردم راه خدا را ترك كنند و راه‌هاي شيطان را در پيش گيرند، دچار تفرقه و جدايي مي‌شوند.

اگر مردم به راه حق (صراط مستقيم) ـ كه همان راه نعمت‌يافتگان است و روزي پنج نوبت مؤمنان در نماز آن را از خدا مي‌طلبند ـ بازنيايند، باطل و بيهوده‌كاري و راه‌هاي شيطاني، آنان را از يكديگر جدا كرده و دچار تفرقه و سردرگمي خواهد كرد. راه‌حل‌ نهايي مراجعه به «صراط مستقيم» است و بس. براي رسيدن به صراط مستقيم پيروي از سيرة عملي و اخلاقي پيامبر صلي الله عليه وسلم، ضرورتي انكارناپذير دارد.

10ـ به فراموشي سپردن بخشي از دين:

خداي تعالي فرموده است: «فنسوا حظاً مما ذكروا به فأغرينا بينهم العداوة و البغضاء»[مائده: 14]؛ و از بهرة آنچه كه به آنان داده شده بود، نصيب بزرگي را از دست دادند، پس در ميان‌شان دشمني و كينه را برافروختيم.اين آيه [كه در بيان احوال بني‌اسرائيل و اهل‌كتاب نازل شده است]، اشاره دارد كه به فراموشي سپردن بخشي از دين خدا، به دشمني و تفرقه [ميان دينداران] منجر مي‌شود.

فهم ناقص از اسلام نيز به جدايي و تفرقه ميان مسلمانان مي‌انجامد: «إن الذين فرقوا دينهم و كانوا شيعاً لست منهم في شيئ»[انعام: 159]؛ آنان كه دين خود را بخش بخش كردند و گروه گروه شدند، تو را با كار آنان كاري (و مسئوليتي) نيست.

11ـ  بغي(كينه‌توزي و حسد):

خداي تعالي فرموده است: «و ما تفرقوا إلا من بعد ما جاءهم العلم بغياً بينهم»[شوري: 14]؛ به تفرقه و جدايي نگراييدند مگر پس از آن كه علم به آنان ارزاني شد [آن هم] از روي حسد در ميان خود.

پيامبر خدا صلي‌الله عليه وسلم، «بغي» را چنين تفسير كرده‌اند: بيماري ملت‌هاي پيشين، يعني حسد و كينه‌توزي، به طور خزنده در ميان شما پديد مي‌آيد. بدانيد كه حسد و كينه‌توزي همچون تيغ سلماني است، نمي‌گويم موهاي شما را مي‌تراشد، بلكه تيغي است كه دين شما را مي‌تراشد.48

بنابراين بغي، حسد بردن بر نعمتي است كه خداوند به مسلماني ارزاني فرموده است. حسد يكي از ريشه‌هاي تفرقه و جدايي است. پيامبر خدا سوگند ياد كرده است كه ايمان و حسد هرگز در يك قلب جمع شدني نيستند.

مسلمانان همانند يك جسم هستند، چنان كه پيامبر صلي الله عليه وسلم آنان را به يك جسد تشبيه فرموده است. بديهي است اعضاي يك جسد نسبت به همديگر حسد نمي‌ورزند، بلكه همديگر را تكميل مي‌كنند. هيچ عضوي آرزو نمي‌كند كه به جاي عضو ديگر باشد. تا زماني كه مسلمانان از لحاظ تربيتي به اين حالت شيرين و عالي دست نيابند، بي‌شك دچار تفرقه و جدايي خواهند ماند.

12ـ  بهره نگرفتن از عقل سليم:

عدم استفادة درست از نعمت عقل يكي از علل و اسباب تفرق و تشتت است. به نسبت ما مسلمانان عقل عبارت است از: وادار كردن نفس به تسليم شدن در برابر كتاب خدا. خداي تعالي فرموده است: «إنّا أنزلناه قرآناً عربياً لعلكم تعقلون»[يوسف: 2]؛ اين قرآن را به زبان عربي فرو فرستاديم باشد كه بينديشيد.

به هر اندازه مسلمانان، به فهم و عمل و تلاوت قرآن همت كنند، بر عقل‌شان افزوده مي‌شود، و اين امر به افزايش وحدت دل‌ها مي‌انجامد. بديهي است دور شدن از قرآن و به فراموشي سپردن تعاليم آن يكي از بزرگترين عوامل جدايي ميان امت اسلامي است.

13ـ گرايش به دنيا و فراموش كردن آخرت:

خداي تعالي فرموده است: «حتي إذا فشلتم و تنازعتم في الأمر و عصيتم من بعد ما أراكم ما تحبون منكم من يريد الدنيا و منكم من يريد الآخرة»[آل‌عمران: 152]؛ تا وقتي كه سستي كرده و در كار [خويش] منازعه كرديد، و نافرماني كرديد بعد از آنكه نماياند به شما آنچه را مي‌خواستيد. از شما كسي بود كه دنيا را مي‌خواست و كسي بود كه آخرت را مي‌خواست.

از جمله عوامل تفرقه و جدايي ميان مسلمانان، فراموش كردن آخرت و اقبال به دنيا است. به همين دليل پيامبر خدا صلي الله عليه وسلم، مؤمنان را از سقوط در بيماري خطرناك جدايي و تفرقه و نابودي با اين مضمون بر حذر داشته است: «درهاي دنيا بر شما گشوده نمي‌شود، مگر آنكه خداوند تا به روز قيامت ميان‌تان كينه و دشمني مي‌اندازد».49

راه نجات از اين بيماري بازگشت به راه خدا (صراط مستقيم) يعني توحيد دلها بر جهان آخرت، و به عبارتي فراموش نكردن آخرت است.

14ـ  دوري از رحمت خدا:

خداي تعالي فرموده است: «و لايزالون مختلفين إلا من رحم ربك»[هود: 118]؛ همواره در اختلاف و كشمكش خواهند بود مگر كسي كه  پروردگارت بر او رحم آورد.

ريشة جدايي مردم از يكديگر، دوري از رحمت خداست. خداوند كساني را كه مشمول رحمت او مي‌شوند معرفي كرده است: «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و يطيعون الله و رسوله أولئك سيرحمهم‌ الله»[توبه: 71]؛ مردان و زنان مؤمن ياريگر و كارساز يكديگرند، به كارهاي خوب فرمان مي‌دهند و از منكرات بازمي‌دارند، و نماز را برپا مي‌دارند و زكات را ادا مي‌نمايند، و از خدا و رسول او فرمان مي‌برند. كساني كه داراي اين صفات هستند، خداوند آنها را مشمول رحمت خويش قرار خواهد داد.

 هر كس داراي صفات ذكر شده در آية فوق باشد، مستحق رحمت خداست. و چون مردم لايق دريافت رحمت خدا شوند، دل‌هايشان به الفت و پيوند مي‌رسد: «و ألّف بين قلوبهم لو أنفقت ما في الأرض جميعاً ما ألّفت بين قلوبهم و لكن الله ألّف بينهم»[انفال: 63]؛ در دلهايشان انس و الفت انداخيتم؛ اگر هر چه در زمين است خرج مي‌كردي نمي‌توانستي در دل‌هايشان الفت اندازي، اما اين خدا بود كه در ميانشان الفت انداخت.

بديهي است، اگر مؤمنان نسبت به يكديگر محبت نداشته باشند، مستحق رحمت خدا نمي‌شوند، و در اين صورت از رسيدن به وحدت و همدلي باز مي‌مانند. اگر اهل ايمان نسبت به ديگران خيرانديش نباشند و مردم را به خوبي‌‌ها نخوانند و آنان را از بدي‌ها باز ندارند، استحقاق رحمت خدا را از دست مي‌دهند و به اتحاد و انسجام نمي‌رسند.

پيامبر صلي‌الله عليه وسلم فرموده است: «نخستين نقصي كه بر بني‌اسرائيل وارد شد، اين بود كه هرگاه كسي با كسي روبرو مي‌شد، مي‌گفت: اي فلان از خدا بترس، و آنچه را كه مي‌كني رها كن اين كار روا نيست. فرداي آن روز، آن كس را به همان حالت مي‌ديد، اما اين كار مانع از خورد و خوراك و هم‌نشيني با او نمي‌شد. چون بني‌اسرائيل دچار اين بيماري و نقص شدند، خداوند نفرت را در دل‌هايشان رقم زد: «لعن الذين كفروا من بني‌اسرائيل علي لسان داود و عيسي ابن مريم ذالك بما عصوا و كانوا يعتدون. كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون»[مائده: 79ـ 78]؛ كافران بني‌اسرائيل به زبان داود و عيسي بن مريم لعنت شدند، زيرا خدا را نافرماني كردند و اهل سركشي و تجاوز بودند. آنان از كارهاي زشت كه انجام مي‌دادند خود را منع نمي‌كردند، چه زشت بود آن چه را انجام مي‌دادند. آنگاه پيامبر صلي‌الله عليه وسلم فرمودند: به خدا سوگند يا مردم را به خوبي مي‌خوانيد و از بدي‌ها باز مي‌داريد، دست ستم‌گر را مي‌گيريد و او را تسليم حق مي‌كنيد و از تجاوز به حق او را باز مي‌داريد، و يا اينكه خداوند نفرت را در دلهاي هر كدام از شما مي‌اندازد، و سپس شما را بسان يهود دچار لعنت مي‌كند.50

 اگر مسلمانان، نماز را اقامه نكنند، و زكات را ندهند، لايق رحمت خدا نمي‌شوند. اگر آنان از خدا و رسول او فرمان نبرند و دچار معصيت شوند، در اين صورت، رحمت خدا را از دست مي‌دهند و با از دست دادن رحمت خدا، وحدت و همدلي را نيز از دست خواهند داد. بنابراين بي‌توجهي به اين صفات، در حقيقت بي‌توجهي به وحدت و همدلي مسلمانان است.

15ـ بخل و هواپرستي و خودپسندي و خودرأيي:

ابوداود و ترمذي به روايت از ابي‌ثعلبه خشني آورده‌اند كه از پيامبر خدا صلي‌الله عليه وسلم دربارة آية «عليكم انفسكم»[مائده: 105] پرسيدم. ايشان فرمودند: «مردم را به خوبي‌ها بخوانيد و از بدي‌ها بازداريد. اگر ديديد مردم تابع بخل و آز و هوا و هوس هستند، و دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهند، و هر كس رأي خود را مي‌پسندد. در اين صورت خويش را حفظ كن و از حالت چيره شده بر عوام پرهيز كن. زيرا روزگاري را در پيش داريد كه صبر كردن در آن بسان نگه داشتن اخگر در دست است. كسي كه در چنين روزگاري اهل عمل است، ثواب او برابر ثواب پنجاه كس است. گفته شد: يا رسول الله صلي الله عليه وسلم ثواب پنجاه كس از ما، يا از خود آنان؟ فرمود: بلكه ثواب پنجاه كس از شما.51

اين حديث نبوي اشاره دارد كه بخل و هواپرستي و ترجيح دنيا بر آخرت و خودپسندي، صالحان را به گوشه‌گيري وا مي‌دارد و در نهايت كار جمعي مسلمانان كنار گذاشته مي‌شود، و كارها به نحو بايسته انجام نمي‌گيرد و در نتيجه كار منجر به جدايي و تفرقه مي‌گردد.

سخن آخر

مسلمانان نبايد بسان امت‌هاي پيشين اهل تفرقه و جدايي و كشمكش باشند كه خداوند متعال آنان را از اين كار منع فرموده است و كشمكش و تفرقه و جدايي را نوعي كفر دانسته است كه عاملان آن مستحق عذاب مي‌باشند: «و لا تكونوا كالذين تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البينات و أولئك لهم عذاب عظيم. يوم تبيض وجوه و تسود وجوه فأما الذين اسودت وجوههم أ كفرتم بعد إيمانكم فذوقوا بما كنتم تكفرون»[آل‌عمران: 106ـ105]؛ بسان كساني نباشيد كه پس از آمدن معجزات روشن برايشان، تفرقه و اختلاف را پيشه ساختند. براي آن گروه عذاب بزرگي مقرر شده است، روزي كه چهره‌هايي سپيد و چهره‌هايي سياه مي‌شود. سپس به كساني كه چهره‌هايشان سياه ‌شده، گفته مي‌شود: آيا پس از ايمان‌تان به كفر گراييديد، پس به خاطر كفري كه مرتكب شده‌ايد از عذاب خدا بچشيد.

( نتایج  )

نتیجه ای که می شود در سرانجام این مقاله گرفت محتوای آیه 46 سوره مبارکه انفال است  

 

وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ لا تَناَزَعُوا فَتَفْشلُوا وَ تَذْهَب رِيحُكمْ وَ اصبرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِينَ . (انفال  46)

و اطاعت {فرمان} خدا و پيامبرش نمائيد و نزاع {و كشمكش} مكنيد تا سست نشوند و قدرت {و شوكت و هيبت} شما از ميان نرود و استقامت نمائيد كه خداوند با استقامت كنندگان است .

 

 

1- مبارزه مسلمانان با تفرقه انگیزان ، بايد تحت فرماندهى رهبر مسلمين و به فرمان خدا و رسول {و جانشينان بر حقّ} او باشد. «اذا لقيتم فئة فاثبتوا... و اطيعوا اللّه و رسوله»
2- قانون و رهبر الهى، محور وحدت است. «اطيعوا اللّه و رسوله» ؛ «اطيعوا»، به قوانين الهى و «رسوله» به رهبر آسمانى اشاره دارد.
3- رهبر الهى و قانون ، محور وحدت هستند از آنها عبور نکنید {افراط و تفریط نکنید}. «اطيعوا اللّه و رسوله» ؛ « وَ كَذَلِك جَعَلْنَكُمْ أُمَّةً وَسطاً ؛ بقره 143»

4- نزاع، شما را از درون پوك ساخته و از بيرون، بى‏آبرو مى‏كند. «فتفشلوا و تذهب ريحكم» (در طول تاريخ، چه ضعف‏ها و شكست‏هايى كه به خاطر عمل نكردن به اين آيه، نصيب مسلمانان شده است!)
5- از پراكندگى و نزاع بپرهيزيد « و لا تنازعوا».
6- كشمكش ، نزاع و اختلاف مجاهدان در برابر دشمن نخستين اثرش سستى و ناتوانى و ضعف در مبارزه است  . « فتفشلوا».
7- نتيجه اين سستى و فتور از ميان رفتن قدرت ، هيبت و عظمت شماست  . « و تذهب ريحكم ».

8- استقامت در برابر دشمنان و در مقابل فتنه و نفاق بیگانگان ، موجب وحدت و اقتدار می گردد . «و اصبروا ان الله مع الصابرين »
9- در اطاعت وحفظ وحدت، پايدار باشيم و اگر چيزى بر خلاف ميل ما بود، يا بر خلاف ميل ما عمل شد، صبور باشيم و يكديگر را تحمّل كنيم. «واصبروا»
10- ايمان به اينكه خداوند با صابران است، انسان را به پايدارى ووحدت سوق مى‏دهد. «واصبروا انّ اللّه مع الصابرين»

 

منابع :

1. انفال / 8, آيه24.
2. ر.ك: انفال(8) آيه46 و آل عمران/ 3, آيات 101 و 105; حجرات/ 49, آيات 10 و13 و توبه/ 9, آيه71 و فتح/ 48, آيه29 و انعام/ 6, آيه159.
3. آل عمران/ 3, آيه103.
4. مستدرك الوسائل, ج11, ص45; علامه حلى, تذكرةالفقهاء, ج9, ص89; صحيح بخارى, ج8, ص145.
5. امالى صدوق, ص432; وسايل, ج29, ص75 (چاپ آل البيت).
6. سيد عبدالحسين شرف الدين موسوى عاملى.
7. آل عمران/ 8, آيه46 و يس/ 36),يه60 و نساء/ 4, آيه171.
8. عبدالكريم بى آزار شيرازى, توحيد كلمه, ص148, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثّقى, ج2, ص226.
9. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص12.
10. حسن انورى, فرهنگ بزرگ سخن, ج8, ص8411.
11. يادنامه علامه امينى (مقاله الغدير و وحدت اسلامى), 231ـ242, به نقل از شرف الدين, نوشته محمدرضا حكيمى, ص173.
12. همان.
13. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص172.
14. المراجعات, ص12.
15. همان, ص13.
16. همان, ص12.
17. مجمع البيان, ج2, ص356.
18. التبيان, ج2, ص545 ـ 546.
19. روح البيان, ج2, ص72; صافى, ج1, ص337.
20. نهج البلاغه, خطبه112.
21. همان, خطبه39.
22. سيد شرف الدين, الفصول المهمه, ص13.
23. المراجعات, ص3.
24. نهج البلاغه, خطبه231.
25. همان, خطبه96.
26. همان, خطبه118.
27. همان, نامه62.
28. همان, خطبه125.
29. همان, خطبه18.
30. همان.
31. همان.
32. همان, ص177ـ 178.
33. النص والاجتهاد, مقدمه, ص14.
34. المراجعات, ص118 (مراجعه هفدهم).
35. نساء/ 4, آيه82 و محمد/ 47,آيه24 و مؤمنون / 63, آيه68 و ص/ 38, آيه29.
36. برگرفته از نداء الوحدة والتقريب بين المسلمين ومذاهبهم, نوشته محمد واعظ زاده خراسانى, ص102.
37. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص99ـ100, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص165.
38. همان, ص311.
39.عبدالكريم بى آزار شيرازى, توحيد كلمه, ص148 به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص228.
40. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص68.
41. همان.
42. عبدالكريم بى آزار شيرازى, استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, به نقل از سيد احمد موثقى, ج2, ص164.
43. عبدالكريم بى آزار شيرازى, همبستگى مذاهب اسلام, ص69 ـ70, به نقل از استراتژى وحدت در انديشه سياسى اسلام, نوشته سيد احمد موثقى, ج2, ص164.
44. همان, ص310.
45. محمدرضا حكيمى, شرف الدين, ص180 (دفتر نشر فرهنگ اسلامى).
46. النص والاجتهاد, ص506 و507.
47. الفصول المهمه, ص180.

 48ـ ابوداود/4273، مسند امام احمد/1338.

49ـ  مسند امام احمد/89 .

50ـ ترمذي/2973، ابوداود/3774، ابن ماجه/3996، مسند امام احمد/3529.

51ـ ابوداود/3778، ترمذي/2984، ابن‌ماجه/ 4004