شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام محمودی
به گزارش پایگاه خبری کمال نیوز، شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام حسن محمودی رییس دفتر حضرت آیت الله جوادی آملی در آمل بدین شرح می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«أَللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِى فِيهِ بِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ، وَ لا تَضْرِبْنِى فِيهِ بِسِياطِ نِقْمَتِكَ وَ زَحْزِحْنِى فِيهِ مُوجِباتِ سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَ أَياديكَ، يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبِينَ [ِرَحْمَتِكَ يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ»
خداوندا! مرا در اين [روز] به واسطهى متعرّض شدن معصيت خوار مگردان و با تازيانههاى كيفرت مزن، و از امورى كه موجب خشم و ناخشنودىات مىگردد، دور ساز، به بخشش و نعمتهايت، اى منتهاى خواهش رغبت كنندگان [به رحمتت، اى مهربانترين مهربانها]
مجموعه گناهانی که انسان مرتکب می شود، زندانی را می سازد که او را در تاریکیها و زشتی ها محبوس می کند. گناهان، معاصى و خطاها، انسان را از ارزش واقعى خواهد انداخت. آدمی بدون گناه، نزد پروردگار مهربان عالم ارزش و قرب دارد خود حضرت حق در تفسیر و توضیح انسان می فرماید:
«الانْسانُ سِرّى وَ انَا سِرُّهُ»
در اين عالم خلقت، انسان گنج پنهان من است و من نيز گنج پنهان درون انسان هستم. انسان را برای خود خلق کردم، چه ارزش و عظمتی بالاتر از این که حق تعالی می فرماید من راز پنهان انسان هستم اگر صدف ارزش دارد به خاطر گوهر درونش می باشد، ارزش آدمی نیز به خاطر سرّ عظیم درونش خواهد بود این سرّ انسان هست که به او ارزش می دهد و حق تعالی می فرماید من سرّ انسان هستم. گناه، اين ارزش را نابود مىكند و روزگار انسان را به جايى مىكشاند كه پروردگارى كه انسان سرّ او و او سرّ انسان است، مىفرمايد:
«أُوْلئِكَ كَالأْنْعَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» اين جنس دو پا مانند چهارپايان است. يعنى ديگر ارتباطى با حريم و سرّ من نخواهد داشت، تمام در ها را به روی خود می بندد و با ارتکاب گناه و معاصی، خود را از حریم آستان مقدس معبود دور می کند از لطف و رحمتش فاصله گرفته و در آتش قهر او جای می گیرد
انبیاء خدا و اولیاء حق از عذاب و قهر الهی خوف داشتند. امیر المؤمنین علیه السلام چه شبها که صورت روی خاک می گذاشت و با چشمان پر از اشک به درگاهش عرضه می داشته:
يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِى، وَرِقَّةَ جِلْدِى، وَدِقَّةَ عَظْمِى پروردگارا، بر ناتوانى جسمم، و نازكى پوستم، و باريكى استخوانم رحم كن
آری بدنی که طاقت آتش یه شعله ی کوچک را ندارد چگونه می تواند آتش قهر و عذاب الهی را تحمل کند
ضعف و زبونى انسان
انسان در خلقت خود، موجودى ضعيف و زبون است. آياتى از قرآن به اين مطلب اشاره دارند. از آن جمله: «وَخُلِقَ الإِنْسانُ ضَعيفاً» و انسان ناتوان آفريده شده است.
«اللَّهُ الَّذى خَلَقَكُمْ مِنْ ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفاً وَشَيْبَةً يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَهُوَ الْعَليمُ الْقَديرُ» خداست كه شما را از ناتوانى آفريد، سپس بعد از ناتوانى قدرت و نيرو داد، آن گاه بعد از نيرومندى و توانايى، ناتوانى و پيرى قرار داد؛ هرچه بخواهد مىآفريند و او دانا و تواناست.
آثار گناه
نمونهاي از آثار و پيامدهايي گناه و معصيت از نظر قرآن كريم
1. سختي و تنگدستي در زندگي:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً طه/ 124.
2. فساد در جامعه:
ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النّاسِ روم/ 41.
3. زنگار قلب:
كَلا بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ مطففين/ 14.
4. بسته شدن مراكز ادراك:
أُولئِكَ الَّذينَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون نحل/ 108.
5. ذلّت و بيچارگي:
وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤبِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُون بقره/ 61.
6. گرفتاري و رنج:
وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ شوري/ 30.
7. تغيير نعمتهاي الهي:
ذلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي قَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ انفال/ 53.
8. تغيي سرنوشت انسان:
إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّي يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ رعد/ 11.
9. عذاب آسماني:
فَأَنْزَلْنا عَلَي الَّذينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ بقره/ 59.
10. هلاكت و نابودي:
فَأَهْلَكْناهُمْ بِذُنُوبِهِم انعام/ 6.
11. غرق شدن:
مِمّا خَطيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا نوح/ 25.
12. دوري از رحمت الهي:
إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤمِناتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيا وَ الاخِرَةِ نور/ 23.
13. عذاب الهي در آخرت:
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ نمل/ 90.
وَ مَنْ يَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدينَ فيها أَبَداً جن/ 23.
انسان دلش سنگ نمىشود، مگر اين كه «بكَثْرَهِ الذُّنُوبِ» گناهانش زياد شود. اينها همه از آثار گناه است. قساوت قلب است، اما خوب است آدم اينها را بنويسد.
يكى از آثار گناه اين است كه آدم وقتى گناه كرد، دعايش مستجاب نمىشود. روايتى داريم: «فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لِلْمَلَكِ لَا تَقْضِ حَاجَتَهُ وَ احْرِمْهُ إِيَّاهَا فَإِنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطِى وَ اسْتَوْجَبَ الْحِرْمَانَ مِنِّى»
البته برای مشتاقان الهی فراق و هجران محبوب سخت ترین عذاب است که به آن مبتلا گشتند و به تازیانه های قهر جلالش معذبند و از محبوب می خواهند تا از این عذاب سخت جان گداز نجات یابند و برقع از چهره برگشاید و آنان را به تجلی و شهود جمال زیبایش نائل سازد
گر خَمرِ بهشت است بریزید، که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی، عین عذاب است
بهشت و شراب و نعمتهاى آن بدون ديدار يار، مرا لذّت نمى بخشد، : «فَأنْتَ لا غَيْرُكَ مُرادى ... فَكُنْ أنيسى فى وَحْشَتى ... وَلا تَقْطَعْنى عَنْكَ، وَلا تُبْعِدنى مِنْكَ، يانَعيمى وَجَنَّتى! وَيا دُنْياىَ وَآخِرَتى» (پس تويى مراد و خواسته من نه غير تو ... پس در تنهايىام انيس و همدم من باش ... و از من جدامشو، و مرا از خود دور مكن. اى نعمت و خوشى و بهشت من! واى دنيا و آخرتم)
آرى، تمامى نعمتهاى دنيوى و اخروى و دورى از معاصى و غفلتها و عذاب اخروى، و شادمانى به نعمتهاى بهشتى، در سايه الطاف بىپايان معشوق حاصل مىشود؛ لذا بايد در صدد فراهم نمودن اعمال و كردارى شد كه عنايتهاى او را در پى داشته باشد؛ كه: «بَلى، مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ، وَ هُوَ مُحْسِنٌ، فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ، وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.» (بله، هر كسى روى [و تمام وجود] خويش را به خدا بسپارد، در حالى كه نيكوكار باشد، اجر و پاداشش در نزد پروردگار [محفوظ] مىباشد، پس نه ترس و بيمى براى آنان بوده، و نه محزون و اندوهگين خواهند بود.)
باده و مطرب و گل جمله مهیّاست ولی
عیشِ بی یار مهنّا نبود، یار کجاست؟
گرفتارى به قهر و غضب الهى؛ بالاترين خذلان و خوارى
در اين روز عزیز دست نیاز به درگاهش بلند می کنیم تا از امورى كه سبب خذلان و خوارى ما شده، آزاد و رهایمان نماید، تا بتوانیم از عنايت خاصّ او سبحانه در اين ماه بهرهمند گردیم؛ زيرا هيچ خذلان و خوارى، بالاتر از اين نيست كه كسى به سبب معاصى خويش، به نقمتها و سخط و غضب حضرتش گرفتار و از عنايتهاى خاصّ او بىبهره شده و از غرض غايى خلقت دور ماند و همواره از ديدار حضرت حقّ (با نور ايمان و ديدهى دل) محجوب باشد. از همين رو در آخر فرموده شده: «يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبينَ!»
چه زیبا فرمود جناب حافظ:
دارم امید عاطفت از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست