شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام محمودی

 

به گزارش پایگاه خبری کمال نیوز، شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان به قلم حجت الاسلام حسن محمودی رییس دفتر حضرت آیت الله جوادی آملی در آمل بدین شرح می باشد:


«أَللَّهُمَّ! قَوِّنِى فِيهِ عَلى‏ إِقامَةِ أَمْرِكَ، وَ أَذِقْنِى‏ فِيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ، وَ أَوْزِعْنِى فِيهِ لِأَدآءِ شُكْرِكَ بِكَرَمِكَ، وَاحْفَظْنِى بِحِفْظِكَ وَ سَتْرِكَ، يا أَبْصَرَ النّاظِرِينَ! بِرَحْمَتِكَ، يا أَرْحَمَ الرّاحِمِينَ‏] يا خَيْرَ النّاصِرِينَ»
خداوندا! در اين [روز] مرا بر بپا داشتن امرت يارى فرما [يا: موفّق گردان‏] و شيرينى يادت را در آن به من روزى فرما [يا: بچشان‏] و به جا آوردن شكر و سپاست را [به بزرگوارى‏ات‏] به من الهام فرما، [و به نگاهدارى و پوشاندنت نگاهم بدار، اى بيناترين بينندگان! به رحمتت، اى مهربان‏ترين مهربان‏ها]، اى بهترين يارى كنندگان!
فراز اول دعا:
در جمله‏ى اوّل به خداوند عرض می کنیم: خداوندا! در اين [روز] مرا بر بپا داشتن امرت يارى فرما [يا: موفّق گردان‏]. در معنای کلمه امر باید عرض کنیم که منظور از امر یعنی عبادت و وارد شدن در جرگه بندگان الهی از حضرتش توفیق عبادت را طلب می کرده تا در پياده نمودن صورت عبوديّت و عبادات ظاهرى و اسقاط تكليف از خود؛ اخلاص و توجّه به فطرت  یاریمان فرماید.
چه زشت است که انسان دائماً بر سر سفره روزی خداوند رزاق  بنشیند از مواهب و نعمات الهی استفاده کند اما در عمل بنده شیطان و هوای نفس باشد با آنکه مراد از خلقت ما بندگی معبود ازلی و ابدی است
- وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ
و امر نشده‏اند مگر اين كه معبود يگانه را بپرستند، معبودى جز او نيست. مؤمنان واقعی تمام مجودیت خود را هزینه بندگی حق می کنند ظهور بندگى و عبوديت، در حقیقت نابودى منيت و انانيت است. در اثر بندگی معبود به لقاء پروردگار نائل شده و در سرای باقی حیات جاودانه خواهند داشت
وصال او زعمر جاودان به     خداوندا مرا آن ده که آن به
به داغ بندگی مُردن در این در     به جان او که از ملک جهان به

کسانی که بنده ی رب العالمین شدند  عزیز گشتند چه آرامشی دارند چه قیمتی پیدا کردند
حافظ می فرماید:
امید خواجگیم بود، بندگی تو کردم     هوای سلطنتم بود، خدمت تو گزیدم
«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ» کسی که خدا را بندگی کند همه چیز بنده او می شود
باد حمال سليمانى شود       بحر با موسى سخن دانى شود
ماه با احمد اشارت بين شود    نار ابراهيم را نسرين شود
بنابر این حقيقت‏ بندگى‏ آن است كه بنده تمام امور و توابعش را مملوك خالص خداوند متعال بداند و بعد از ظهور اين مطلب در نفس بنده، لازم است كه خود و تمام توابع خود را تسليم پروردگار عالميان كند، هم چنان كه در آيه شريفه آمده است: «در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.» لذا بنده واقعی کسی است که مطیع خداوند باشد
در قسمت اول دعای امروز از رب العامین خواستیم که توان اقامه امرت (توفیق بندگی خالصانه) را به ما عنایت فرما
در جمله‏ى دوّم: «وَارْزُقْنِى فِيهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ»
ای معبود من در این روز عزیز از تو می خواهم حلاوت و شیرینی ذکر و یاد خود را روزی من قرار بده
ذکر یعنی توجه لسانی قلبی و عملی به حضرت معبود
عبادت خداوند كه در چهره‏هاي گونه‏گون تجلّي مي‏كند، در صورت «ذكر» نيز به عنوان خاص ظهور دارد به طوري كه ذكر خداي سبحان از بارزترين مصاديق پرستش اوست.
ذكر خداوند همانند بخش ديگر از عبادت به انحاي متعدد قسمت مي‏شود، مانند ذكر عام و ذكر خاص، ذكر عام آن است كه اختصاصي به موجود معين ندارد، بلكه در هر چيزي يافت مي‏شود، يعني تمام اشيا به ياد خداوند به سر مي‏برند، ذكر خاص آن است كه مخصوص نوع معين از مخلوقهاست و در آنها يافت مي‏شود، مانند ذكر خصوص فرشته يا خصوص انسان.
اگر انسان با معبودش انس بگیرد دائم به یاد و ذکرش مشغول می باشد. انسان وقتی به چیزی محبت پیدا کرده و با او انس گرفته از ذکر و همنشینی با آن خسته نمی شود گاهی اوقات می شود که یک شخص ساعتها پای صحبت دیگران می نشیند یا ساعتها وقت می گذارد و پای تماشای تلویزیون می نشیند و هیچ احساس خستگی نمی کند حتی و قتی که تمام می شود ناراحت می شود چون این انسان با دیگران یا  با تلویزیون انس پیدا کرده است چون انس پیدا کرده خسته نمی شود دوری ما از خداوند به خاطر اینست که با او انس نداریم
اگر ما هم با خدا انس پیدا کردیم از یاد و ذکرش خسته نمی شویم بلکه ذکر حق مایه آرامش دل می باشد
- الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ‏
ياد و توجّه و ذكر و تذكر، ضد غفلت است.
قوم يونس عليه السلام- كه دچار غفلت سنگين بودند- با راهنمايى مردى عالم و عاشقى عارف، متذكر حق شدند و به ياد خدا افتادند و با كمك گيرى از ياد دوست پرده غفلت را از برابر ديده قلب كنار زدند و سر به بيابان گذاشتند و صورت بر خاك ذلت نهادند و با آب ديدگان، غبار از چهره جان شستند و وجودشان را به توبه واقعى آراستند و با اين واقعيات، ابر صاعقه‏زا و مرگبار را از ديار خود راندند و به عرصه‏گاه قرب دوست نشستند و باقيمانده عمر را در درستى و راستى و عبادت و بندگى سپرى كردند و سپس در آغوش خوشنودى و كرامت و رحمت حق جان دادند و قدم به سراى آخرت گذاشتند،
آثار ذکر:
ذکر آثار بسیار زیبایی دارد که به برخی از آن اشاره می کنیم
1-  آرامش قلب 2- پاکی و عصمت 3- سبب محبت 4- شرح صدر 5- نورانیت قلب 6- دوری از شیطان 7- افزایش روزی و ....
انسان ذاکر نزد پرودگار خیلی عضمت دارد در عالم حساب ویژه ای برایش در نظر گرفتند
قَالَ الصَّادِقُ (ع): «يَمُوتُ الْمُومِنُ بِكُلِّ مِيتَةٍ يَمُوتُ غَرَقاً وَ يَمُوتُ بِالْهَدْمِ وَ يُبْتَلَي بِالسَّبُعِ وَ يَمُوتُ بِالصَّاعِقَةِ وَ لا تُصِيبُ ذَاكِرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ » انسان مؤمن با هر مرگی ممکن است که بمیرد ممکن است غرق بشود یا زیر آوار بمیرد یا گرفتارحیوانات درنده شود یا با صائقه از بین برود اما انسان ذاکر با هیچ یک اینها از بین نمی رود
فراز سوم:
امّا درباره‏ى جمله‏ى سوم: «وَ أَوْزِعْنِى فِيهِ لأَدآءَ شُكْرِكَ»
عبادتى بالاتر و مافوق شكر وجود ندارد «شكر يعنى نعمت را به‏جا مصرف و درست كردن و نعمت را صرف گناه و مخالفت با امر و نهى او نكردن» آن را در بين تمام عبادات به عنوان يك برنامه ويژه قرار داد و شكرگزاران را هم به عنوان بندگان خاص ياد كرد، آن‏جا كه در قرآن مجيد فرمود: و چه كم و اندك‏اند بندگان شكرگزارم.
نعمت‏هاى حضرت حق نيز قابل شمارش نمى‏باشد: وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها (و اگر نعمت خدا را بشماريد، نمى‏توانيد بر آن احاطه نموده و آن را بشمار درآوريد.)، چگونه شكر او سبحانه نسبت به يكى از نعمت‏ها چون نفس كشيدن- كه حيات و بقاى بشر بر آن است- امكان دارد؟!، از اين فرموده شده: «وَ أَوْزِعْنِى» يعنى‏ «أَلْهِمْنِى» و به راستى اگر الهام الهى نباشد، غفلت بشر اجازه نمى‏دهد حتى شكر يك نعمت او را به جاى آورد
مراد از شكر هر نعمتى، قطعاً به كار بستن نعمت‏هاى الهى در طريق عبوديّت او سبحانه مى‏باشد. نکند خدای ناکرده نعمتهای الهی را که به ما داده اند در راه گناه و معصیت خرج کنیم ما نسبت به همه نعمتها مسئولیم
فراز چهارم:
 امّا در جمله‏هاى بخش چهارم: «وَاحْفَظْنِى فیه بِحِفْظِكَ ...»  هر چند تقاضاى محفوظ ماندن از خطرات معنوى و يا ظاهرى هر دو مى‏تواند اراده شده باشد، ولى احتمال مورد اوّل كه با بيانات جمله‏هاى گذشته مناسبت دارد، قوى‏تر است؛ زيرا محفوظ داشتن پروردگار بندگانش را از خطرات معاصى و هواهاى نفسانى و شيطان و غفلت‏ها است كه سبب مى‏شود آنان توفيق اقامه‏ى امر الهى را پيدا نموده و از حلاوت ذكر او و الهام شكرش برخوردار شوند.
جمله‏ى‏ «يا أَبْصَرَ النّاظِرينَ!» شاهد خوبى بر اين مدّعا است؛ زيرا اوست كه به دقايق گرفتارى‏هاى فوق در بندگانش آگاه است و مى‏تواند آنان را از خطرات معنوى- كه ممكن است براى ايشان پيش آيد- محفوظ دارد.